گلچینی از بیانات مقام معظم رهبری در مورد حضرت ولی‌عصر(ارواحنا فداه)

(بسم الله الرحمن الرحیم)

گلچینی از بیانات مقام معظم رهبری در مورد حضرت ولی‌عصر(عج)

 

این، آینده‌ى قطعى شماست

ملت ایران به فضل پروردگار، با هدایت الهى، با کمکهاى معنوى غیبى و با ادعیه‌ى زاکیه و هدایتهاى معنوى ولى‌الله‌الاعظم ارواحنافداه خواهد توانست تمدن اسلامى را بار دیگر در عالم سربلند کند و کاخ با عظمت تمدن اسلامى را برافراشته نماید. این، آینده‌ى قطعى شماست. جوانان، خودشان را براى این حرکت عظیم آماده کنند. نیروهاى مؤمن و مخلص، این را هدف قرار دهند.

دیدار ایثارگران ۲۹/۰۵/۱۳۷۶

قبل از فرج، آسایش و راحت‌طلبى و عافیت نیست!

قبل از دوران مهدى موعود، آسایش و راحت‌طلبى و عافیت نیست. …قبل از ظهور مهدى موعود، در میدانهاى مجاهدت، انسانهاى پاک امتحان مى‌شوند؛ در کوره‌هاى آزمایش وارد مى‌شوند و سربلند بیرون مى‌آیند و جهان به دوران آرمانى و هدفىِ مهدى موعود(ارواحنافداه) روزبه‌روز نزدیکتر مى‌شود؛ این، آن امید بزرگ است؛ لذا روز نیمه‌ى شعبان، روز عید بزرگ است.

دیدار با مردم قم ۳۰/۱۱/۱۳۷۰

حقیقت انتظار

انتظار، یعنى دل سرشار از امید بودن نسبت به پایان راه زندگى بشر. ممکن است کسانى آن دوران را نبینند و نتوانند درک کنند – فاصله هست – اما بلاشک آن دوران وجود دارد؛ لذا تبریک این عید – که عید امید و عید انتظار فرج و گشایش است – درست نقطه‌ى مقابل آن چیزى است که دشمن مى‌خواهد به وجود بیاورد.

ما آن وقتى مى‌توانیم حقیقتاً منتظر به حساب بیاییم که زمینه را آماده کنیم. براى ظهور مهدى موعود(ارواحنافداه) زمینه باید آماده بشود؛ و آن عبارت از عمل کردن به احکام اسلامى و حاکمیت قرآن و اسلام است. اولین قدم براى حاکمیت اسلام و براى نزدیک شدن ملتهاى مسلمان به عهد ظهور مهدى موعود (ارواحنافداه و عجّل‌اللَّه‌فرجه)، به‌وسیله‌ى ملت ایران برداشته شده است؛ و آن، ایجاد حاکمیت قرآن است؛

دیدار به مناسبت میلاد حضرت مهدى (عج) ۲۵/۰۹/۱۳۷۶

باید زمینه را آماده کنید

مسأله‌ى ولادت حضرت مهدى عجّل‌اللَّه‌تعالى‌فرجه‌الشّریف، از این جهت هم حائز اهمیت است که مسأله‌ى انتظار و دوران موعود را که در مذهب ما، بلکه در دین مقدّس اسلام ترسیم شده است – دوران موعود آخرالزّمان؛ دوران مهدویت – ما به یاد بیاوریم، روى آن تکیه کنیم و بر روى آن مطالعه و دقّت و بحثهاى مفیدى انجام گیرد. شما باید زمینه را آماده کنى، تا آن بزرگوار بتواند بیاید و در آن زمینه‌ى آماده، اقدام فرماید. از صفر که نمى‌شود شروع کرد! جامعه‌اى مى‌تواند پذیراى مهدى موعود ارواحنافداه باشد که در آن آمادگى و قابلیت باشد، والّا مثل انبیا و اولیاى طول تاریخ مى‌شود

در دیدار با پاسداران ۱۰/۱۲/۱۳۶۸

دنیا را از عدل و داد پر مى‌کند و ظلم را ریشه‌کن مى‌سازد

خصوصیت مهدى موعود(عجل‌الله‌تعالى‌فرجه‌وارواحنافداه) در نظر مسلمانان این است که: «یملأالله به‌الارض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا». عدل و داد، استقرار عدالت در جامعه، از بین بردن ظلم از سطح زمین، خصوصیت مهدى موعود است. … بشر به سمت آن چیزى حرکت مى‌کند که مظهر آن، وجود مقدس مهدى(علیه‌الصلاةوالسلام‌و عجل‌الله‌تعالى‌فرجه‌الشریف) باشد و او کسى است که در احادیث متواتر وارد شده که دنیا را از عدل و داد پر مى‌کند و ظلم را ریشه‌کن مى‌سازد.

سخنرانى در خجسته سالروز ولادت امام زمان(عج) ۲۲/۱۲/۱۳۶۸

باید در آن جهت تلاش و کار کنیم

ما که منتظر امام زمان هستیم، باید در جهتى که حکومت امام زمان(علیه الاف التحیة و الثناء و عجل‌الله تعالى فرجه) تشکیل خواهد شد، زندگى امروز را در همان جهت بسازیم و بنا کنیم. البته، ما کوچکتر از آن هستیم که بتوانیم آن گونه بنایى را که اولیاى الهى ساختند یا خواهند ساخت، بنا کنیم؛ اما باید در آن جهت تلاش و کار کنیم.

مظهر عدل پروردگار، امام زمان(عج) است و مى‌دانیم که بزرگترین خصوصیت امام زمان(علیه‌الصّلاةوالسّلام) – که در دعاها و زیارات و روایات آمده است – عدالت مى‌باشد: «یملأ اللَّه به الارض قسطا و عدلا».

رابطه‌ى قلبى و معنوى بین آحاد مردم و امام زمان(عج) یک امر مستحسن، بلکه لازم و داراى آثارى است؛ زیرا امید و انتظار را به طور دایم در دل انسان زنده نگه مى‌دارد.

دیدار اقشار مختلف مردم در روز نیمه‌ی شعبان ۲۷/۰۵/۱۳۸۷

مصداق وعده‌ی الهی

ما همین‌قدر مى‌دانیم که وجود مقدس امام زمان، مصداق وعده‌ى الهى است. همین‌قدر مى‌دانیم که این بازمانده‌ى خاندان وحى و رسالت، علم سرافراز خدا در زمین است. «السلام علیک ایها العلم المنصوب و العلم المصبوب و الغوث و الرحمة الواسعة وعدا غیر مکذوب».

…حجت خدا در بین مردم زنده است؛ موجود است؛ با مردم زندگى میکند؛ مردم را مى‌بیند؛ با آنهاست؛ دردهاى آنها، آلام آنها را حس میکند. انسانها هم، آنهائى که سعادتمند باشند، ظرفیت داشته باشند، در مواقعى به طور ناشناس او را زیارت میکنند. او وجود دارد؛ یک انسان واقعى، مشخص، با نام معین، با پدر و مادر مشخص و در میان مردم است و با آنها زندگى میکند. این، خصوصیت عقیده‌ى ما شیعیان است.

سخنرانى در سالروز میلاد امام عصر(عج) ۱۱/۱۲/۱۳۶۹

خواهد رسید…

دورانى خواهد رسید که قدرت قاهره‌ى حق، همه‌ى قله‌هاى فساد و ظلم را از بین خواهد برد و چشم‌انداز زندگى بشر را با نور عدالت منور خواهد کرد؛ معناى انتظار دوران امام زمان این است.

دیدار با مردم قم ۳۰/۱۱/۱۳۷۰

پیام انقلاب ما

بشریت که با عطش تمام منتظر امام زمان عج‌الله تعالى فرجه الشریف است و مى‌خواهد مهدى موعود بیاید و چشم انتظار آن حضرت است، براى این است که او بیاید تا دنیا را از عدل و داد پر کند. این است آن پیامى که انقلاب اسلامى براى دنیا دارد و خودش هم متعهد و متکفل آن است.

دیدار با کارگزاران ۱۷/۱۰/۱۳۷۱

امیدى در دل بنى‌آدم

امام زمان علیه سلام‌الله، رمز عدالت و مظهر قسط الهى در روى زمین است. به همین جهت است که همه‌ى بشریت، به شکلى انتظار ظهور آن حضرت را مى‌کشند. …موضوع امام زمان عج الله تعالى فرجه الشریف، با این دید، نه مخصوص شیعه و نه حتى مخصوص مسلمین است. بلکه انتظارى در دل همه‌ى قشرهاى بشر و ملتهاى عالم است. امیدى است در دل بنى‌آدم؛ که تاریخ بشریت به سمت صلاح حرکت مى‌کند. این امید، به بازوان قوت مى‌بخشد، به دلها نور مى‌دهد و معلوم مى‌کند که هر حرکت عدالتخواهانه‌اى، در جهت قانون و گردش طبیعى این عالم و تاریخ بشر است.

دیدار مهمانان خارجى دهه‌ى فجر در روز نیمه شعبان ۱۸/۱۱/۱۳۷۱

تاثیر اعتقاد به ظهور حضرت

ملتى که به خدا معتقد و مؤمن و متکى است و به آینده امیدوار است و با پرده نشینان غیب در ارتباط است؛ ملتى که در دلش خورشید امید به آینده و زندگى و لطف و مدد الهى مى‌درخشد، هرگز تسلیم و مرعوب نمى‌شود و با این حرفها، از میدان خارج نمى‌گردد. این، خصوصیت اعتقاد به آن معنویت مهدى علیه آلاف التحیة والثناء است. عقیده به امام زمان، هم در باطن فرد، هم در حرکت اجتماع و هم در حال و آینده، چنین تأثیر عظیمى دارد. این را باید قدر دانست.

دیدار در روز میلاد پربرکت حضرت ولى عصر(عج) ۱۷/۱۰/۱۳۷۴

زندگى بشر هم از آن‌جا به بعد است!

دنیاى سرشار از عدالت و پاکى و راستى و معرفت و محبت، دنیاى دوران امام زمان است که زندگى بشر هم از آن‌جا به بعد است. زندگى حقیقى انسان در این عالم، مربوط به دوران بعد از ظهور امام زمان است که خدا مى‌داند بشر در آن‌جا به چه عظمتهایى نایل خواهد شد.

خطبه‌هاى نماز جمعه‌ى تهران ۲۶/۰۱/۱۳۷۹

روز تحقق شعارها

شعارهایى که امام زمان علیه‌الصلاةوالسلام‌وعجل‌الله‌تعالى‌فرجه بر سر دست خواهد گرفت و عمل خواهد کرد، امروز شعارهاى مردم ماست؛ شعارهاى یک کشور و یک دولت است. … این شعارها یک روز تحقق پیدا خواهد کرد.

بیانات در سالروز میلاد خجسته‌ى امام زمان (عج) ۲۲/۰۸/۱۳۷۹

فقط نشستن و اشک ریختن فایده ندارد!

امام زمان ارواحنافداه با اقتدار و قدرت و تکیه بر توانایى‌اى که ایمان والاى خود او و ایمان پیروان و دوستانش، او را مجهز به آن قدرت کرده است، گریبان ستمگران عالم را مى‌گیرد و کاخهاى ستم را ویران مى‌کند.

درس دیگر اعتقاد به مهدویت و جشنهاى نیمه‌ى شعبان براى من و شما این است که هر چند اعتقاد به حضرت مهدى ارواحنافداه یک آرمان والاست و در آن هیچ شکى نیست؛… اما این آرمانى است که باید به دنبال آن عمل بیاید. انتظارى که از آن سخن گفته‌اند، فقط نشستن و اشک ریختن نیست.

دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نیمه‌ى شعبان در مصلاى تهران ۳۰/۰۷/۱۳۸۱

ما باید خود را براى سربازى امام زمان آماده کنیم

انتظار به معناى این است که ما باید خود را براى سربازى امام زمان آماده کنیم.. سربازى منجى بزرگى که مى‌خواهد با تمام مراکز قدرت و فساد بین‌المللى مبارزه کند، احتیاج به خودسازى و آگاهى و روشن‌بینى دارد… ما نباید فکر کنیم که چون امام زمان خواهد آمد و دنیا را پر از عدل و داد خواهد کرد، امروز وظیفه‌اى نداریم؛ نه، بعکس، ما امروز وظیفه داریم در آن جهت حرکت کنیم تا براى ظهور آن بزرگوار آماده شویم. اعتقاد به امام زمان به معناى گوشه‌گیرى نیست. …امروز اگر ما مى‌بینیم در هر نقطه‌ى دنیا ظلم و بى‌عدالتى و تبعیض و زورگویى وجود دارد، اینها همان چیزهایى است که امام زمان براى مبارزه با آنها مى‌آید. اگر ما سرباز امام زمانیم، باید خود را براى مبارزه با اینها آماده کنیم.

دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نیمه‌ى شعبان در مصلاى تهران ۳۰/۰۷/۱۳۸۱

بزرگترین وظیفه‌ى منتظران

بزرگترین وظیفه‌ى منتظران امام زمان این است که از لحاظ معنوى و اخلاقى و عملى و پیوندهاى دینى و اعتقادى و عاطفى با مؤمنین و همچنین براى پنجه درافکندن با زورگویان، خود را آماده کنند. کسانى که در دوران دفاع مقدس، سر از پا نشناخته در صفوف دفاع مقدس شرکت مى‌کردند، منتظران حقیقى بودند. کسى که وقتى کشور اسلامى مورد تهدید دشمن است، آماده‌ى دفاع از ارزشها و میهن اسلامى و پرچم برافراشته‌ى اسلام است، مى‌تواند ادعا کند که اگر امام زمان بیاید، پشت سر آن حضرت در میدانهاى خطر قدم خواهد گذاشت. اما کسانى که در مقابل خطر، انحراف و چرب و شیرین دنیا خود را مى‌بازند و زانوانشان سست مى‌شود؛ کسانى که براى مطامع شخصى خود حاضر نیستند حرکتى که مطامع آنها را به خطر مى‌اندازد، انجام دهند؛ اینها چطور مى‌توانند منتظر امام زمان به حساب آیند؟ کسى که در انتظار آن مصلح بزرگ است، باید در خود زمینه‌هاى صلاح را آماده سازد و کارى کند که بتواند براى تحقق صلاح بایستد.

دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نیمه‌ى شعبان در مصلاى تهران ۳۰/۰۷/۱۳۸۱

یک حکومت صددرصد مردمى

…حکومت آینده‌ى حضرت مهدى موعود ارواحنافداه، یک حکومت مردمى به تمام معناست… امام زمان، تنها دنیا را پر از عدل و داد نمى‌کند؛ امام زمان از آحاد مؤمن مردم و با تکیه به آنهاست که بناى عدل الهى را در سرتاسر عالم استقرار مى‌بخشد و یک حکومت صددرصد مردمى تشکیل مى‌دهد

دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نیمه‌ى شعبان در مصلاى تهران ۳۰/۰۷/۱۳۸۱

ناظر است و مى‌بیند!

امام زمان ناظر است و مى‌بیند. انتخابات شما را امام زمان دید؛ اعتکاف شما را امام زمان دید؛ تلاش شما جوان‌ها را براى آذین‌بندى نیمه‌ى شعبان، امام زمان دید؛ حضور شما زن و مرد را در میدان‌هاى گوناگون، امام زمان دیده است و مى‌بیند؛ حرکت دولتمردان ما را در میدان‌هاى مختلف، امام زمان مى‌بیند و امام زمان از هر آنچه که نشانه‌ى مسلمانى و نشانه‌ى عزم راسخ ایمانى در آن هست و از ما سر مى‌زند، خرسند مى‌شود. اگر خداى نکرده عکس این عمل بکنیم، امام زمان را ناخرسند مى‌کنیم. ببینید، چه عامل بزرگى است.

دیدار اقشار مختلف مردم به‌مناسبت نیمه‌ى شعبان ۲۹/۰۶/۱۳۸۴

این معنى انتظار فرج است

معناى انتظار فرج به عنوان عبارة أخراى انتظار ظهور، این است که مؤمن به اسلام، مؤمن به مذهب اهل‌بیت(علیهم السلام) وضعیتى را که در دنیاى واقعى وجود دارد، عقده و گره در زندگى بشر میشناسد… امام زمان (علیه الصلاة و السلام) براى اینکه فرج براى همه‌ى بشریت به وجود بیاورد، ظهور میکند که انسان را از فروبستگى نجات بدهد؛ جامعه‌ى بشریت را نجات بدهد؛ بلکه تاریخ آینده‌ى بشر را نجات بدهد. انتظار فرج یعنى قبول نکردن و رد کردن آن وضعیتى که بر اثر جهالت انسانها، بر اثر اغراض بشر بر زندگى انسانیت حاکم شده است. این معنى انتظار فرج است.

دیدار اقشار مختلف مردم به‌مناسبت نیمه‌ى شعبان ۲۹/۰۶/۱۳۸۴

   دست قاهر قدرتمند الهى

…انتظار فرج، انتظار دست قاهر قدرتمند الهى ملکوتى است که باید بیاید و با کمک همین انسانها سیطره‌ى ظلم را از بین ببرد و حق را غالب کند و عدل را در زندگى مردم حاکم کند و پرچم توحید را بلند کند؛ انسانها را بنده‌ى واقعى خدا بکند. باید براى این کار آماده بود… انتظار معنایش این است. انتظار حرکت است؛ انتظار سکون نیست؛ انتظار رها کردن و نشستن براى اینکه کار به خودى خود صورت بگیرد، نیست. انتظار حرکت است. انتظار آمادگى است. …انتظار فرج یعنى کمر بسته بودن، آماده بودن، خود را از همه جهت براى آن هدفى که امام زمان (علیه الصلاة والسلام) براى آن هدف قیام خواهد کرد، آماده کردن. آن انقلاب بزرگ تاریخى براى آن هدف انجام خواهد گرفت. و او عبارت است از ایجاد عدل و داد، زندگى انسانى، زندگى الهى، عبودیت خدا؛ این معناى انتظار فرج است.

دیدار اقشار مختلف مردم در روز نیمه‌ی شعبان۲۷/۰۵/۱۳۸۷

 



:: موضوعات مرتبط: فرمایشات مقام معظم رهبری درباره ی امام زمان(ارواحنا فداه) , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : محمدرضا فاطمی نژاد
تاریخ : پنج شنبه 11 تير 1394
بیانات مقام معظم رهبری درباره انتظار فرج امام زمان(عج)



دست قاهر قدرتمند الهى

...انتظار فرج، انتظار دست قاهر قدرتمند الهى ملكوتى است كه باید بیاید و با كمك همین انسانها سیطره‌ى ظلم را از بین ببرد و حق را غالب كند و عدل را در زندگى مردم حاكم كند و پرچم توحید را بلند كند؛

انسانها را بنده‌ى واقعى خدا بكند. باید براى این كار آماده بود... 

انتظار معنایش این است. انتظار حركت است؛ انتظار سكون نیست؛ 

انتظار رها كردن و نشستن براى اینكه كار به خودى خود صورت بگیرد، نیست.

انتظار حركت است. انتظار آمادگى است. ...

انتظار فرج یعنى كمر بسته بودن، آماده بودن، خود را از همه جهت براى آن هدفى كه امام زمان (علیه الصلاة والسلام) براى آن هدف قیام خواهد كرد، آماده كردن. آن انقلاب بزرگ تاریخى براى آن هدف انجام خواهد گرفت. 

و او عبارت است از ایجاد عدل و داد، زندگى انسانى، زندگى الهى، عبودیت خدا؛ این معناى انتظار فرج است.

دیدار اقشار مختلف مردم در روز نیمه‌ی شعبان 27/05/1387

 



:: موضوعات مرتبط: فرمایشات مقام معظم رهبری درباره ی امام زمان(ارواحنا فداه) , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : محمدرضا فاطمی نژاد
تاریخ : پنج شنبه 11 تير 1394
بزرگترین وظیفه‌ی منتظران حضرت ولی‌عصر ارواحنا له‌الفداء

پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR به‌مناسبت فرارسیدن نیمه‌ی شعبان، سالروز ولادت حضرت ولی‌عصر(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف)، گزیده‌ای از بیانات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای را درباره «انتظار فرج» و «وظیفه منتظران» منتشر می‌کند.


* این، آینده‌ی قطعی شماست
ملت ایران به فضل پروردگار، با هدایت الهی، با کمکهای معنوی غیبی و با ادعیه‌ی زاکیه و هدایتهای معنوی ولی‌الله‌الاعظم ارواحنافداه خواهد توانست تمدن اسلامی را بار دیگر در عالم سربلند کند و کاخ با عظمت تمدن اسلامی را برافراشته نماید. این، آینده‌ی قطعی شماست. جوانان، خودشان را برای این حرکت عظیم آماده کنند. نیروهای مؤمن و مخلص، این را هدف قرار دهند.
بیانات در دیدار جمعی از ایثارگران و خانواده‌های شهدا ۱۳۷۶/۰۵/۲۹

* امروز باید در  جهت حکومت امام زمان(ع) کار و تلاش کنیم
ما که منتظر امام زمان هستیم، باید در جهتی که حکومت امام زمان(علیه الاف التحیة و الثناء و عجل‌الله تعالی فرجه) تشکیل خواهد شد، زندگی امروز را در همان جهت بسازیم و بنا کنیم. البته، ما کوچکتر از آن هستیم که بتوانیم آن گونه بنایی را که اولیای الهی ساختند یا خواهند ساخت، بنا کنیم؛ اما باید در آن جهت تلاش و کار کنیم.
مظهر عدل پروردگار، امام زمان(عج) است و میدانیم که بزرگترین خصوصیت امام زمان(علیه‌الصلاةوالسلام) - که در دعاها و زیارات و روایات آمده است - عدالت میباشد: «یملأ الله به الارض قسطا و عدلا».
رابطه‌ی قلبی و معنوی بین آحاد مردم و امام زمان(عج) یک امر مستحسن، بلکه لازم و دارای آثاری است؛ زیرا امید و انتظار را به طور دایم در دل انسان زنده نگه میدارد.
* قبل از فرج، آسایش و راحت‌طلبی و عافیت نیست! 
شما جوانان عزیز که در آغاز زندگی و تلاش خود هستید، باید سعی کنید تا زمینه را برای آن چنان دورانی آماده کنید، دورانی که در آن، ظلم و ستم به هیچ شکلی وجود ندارد، دورانی که در آن، اندیشه و عقول بشر، از همیشه فعالتر و خلاقتر و آفریننده تر است، دورانی که ملتها با یکدیگر نمی جنگند، دستهای جنگ افروز عالم همانهایی که جنگهای منطقه ای و جهانی را در گذشته به راه انداختند و می اندازند دیگر نمی توانند جنگی به راه بیندازند، در مقیاس عالم، صلح و امنیت کامل هست، باید برای آن دوران تلاش کرد. قبل از دوران مهدی موعود، آسایش و راحت طلبی و عافیت نیست. در روایات، «والله لتمحصن» و «والله لتغربلن» است، به شدت امتحان می شوید، فشار داده می شوید. امتحان در کجا و چه زمانی است؟ آن وقتی که میدان مجاهدتی هست. قبل از ظهور مهدی موعود، در میدانهای مجاهدت، انسانهای پاک امتحان می شوند. در کوره های آزمایش وارد می شوند و سربلند بیرون می آیند و جهان به دوران آرمانی و هدفی مهدی موعود (ارواحنا فداه) روزبه روز نزدیکتر می شود، این، آن امید بزرگ است، لذا روز نیمه شعبان، روز عید بزرگ است.
* زمینه ظهور را باید با حاکمیت قرآن و اسلام آماده کرد
انتظار، یعنی دل سرشار از امید بودن نسبت به پایان راه زندگی بشر. ممکن است کسانی آن دوران را نبینند و نتوانند درک کنند - فاصله هست - اما بلاشک آن دوران وجود دارد؛ لذا تبریک این عید - که عید امید و عید انتظار فرج و گشایش است - درست نقطه‌ی مقابل آن چیزی است که دشمن میخواهد به وجود بیاورد.
ما آن وقتی میتوانیم حقیقتاً منتظر به حساب بیاییم که زمینه را آماده کنیم. برای ظهور مهدی موعود(ارواحنافداه) زمینه باید آماده بشود؛ و آن عبارت از عمل کردن به احکام اسلامی و حاکمیت قرآن و اسلام است... اولین قدم برای حاکمیت اسلام و برای نزدیک شدن ملتهای مسلمان به عهد ظهور مهدی موعود (ارواحنافداه و عجل‌الله‌فرجه)، به‌وسیله‌ی ملت ایران برداشته شده است؛ و آن، ایجاد حاکمیت قرآن است.

* اگر به سمت صلاح نزدیک بشویم ظهور نزدیک خواهد شد
شما مردم عزیز – بخصوص شما جوانها – هر چه که در صلاح خود، در معرفت و اخلاق و رفتار و کسب صلاحیتها در وجود خودتان بیشتر تلاش کنید این آینده را نزدیکتر خواهید کرد، اینها دست خود ماست اگر ما خودمان را به صلاح نزدیک کنیم، آن روز نزدیک خواهد شد همچنان که شهدای ما با فدا کردن جان خودشان آن روز را نزدیک کردند، آن نسلی که برای انقلاب آن فداکاریها را کردند، با فداکاریهای خودشان آن آینده را نزدیکتر کردند هر چه ما کار خیر و اصلاح درونی خود و تلاش برای اصلاح جامعه انجام بدهیم آن عاقبت را دایما نزدیکتر می کنیم.
بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم در سالروز میلاد خجسته امام زمان(عج) ۱۳۷۹/۰۸/۲۲

* فقط نشستن و اشک ریختن فایده ندارد!
درس دیگر اعتقاد به مهدویت و جشنهای نیمه‌ی شعبان برای من و شما این است که هر چند اعتقاد به حضرت مهدی ارواحنافداه یک آرمان والاست و در آن هیچ شکی نیست؛ اما این آرمانی است که باید به دنبال آن عمل بیاید. انتظاری که از آن سخن گفته‌اند، فقط نشستن و اشک ریختن نیست.

* ما باید خود را برای سربازی امام زمان آماده کنیم
انتظار به معنای این است که ما باید خود را برای سربازی امام زمان آماده کنیم ... سربازی منجی بزرگی که میخواهد با تمام مراکز قدرت و فساد بین‌المللی مبارزه کند، احتیاج به خودسازی و آگاهی و روشن‌بینی دارد... ما نباید فکر کنیم که چون امام زمان خواهد آمد و دنیا را پر از عدل و داد خواهد کرد، امروز وظیفه‌ای نداریم؛ نه، بعکس، ما امروز وظیفه داریم در آن جهت حرکت کنیم تا برای ظهور آن بزرگوار آماده شویم. اعتقاد به امام زمان به معنای گوشه‌گیری نیست... . امروز اگر ما میبینیم در هر نقطه‌ی دنیا ظلم و بی‌عدالتی و تبعیض و زورگویی وجود دارد، اینها همان چیزهایی است که امام زمان برای مبارزه با آنها می‌آید. اگر ما سرباز امام زمانیم، باید خود را برای مبارزه با اینها آماده کنیم.

* بزرگترین وظیفه‌ی منتظران
بزرگترین وظیفه‌ی منتظران امام زمان این است که از لحاظ معنوی و اخلاقی و عملی و پیوندهای دینی و اعتقادی و عاطفی با مؤمنین و همچنین برای پنجه درافکندن با زورگویان، خود را آماده کنند. کسانی که در دوران دفاع مقدس، سر از پا نشناخته در صفوف دفاع مقدس شرکت میکردند، منتظران حقیقی بودند. کسی که وقتی کشور اسلامی مورد تهدید دشمن است، آماده‌ی دفاع از ارزشها و میهن اسلامی و پرچم برافراشته‌ی اسلام است، میتواند ادعا کند که اگر امام زمان بیاید، پشت سر آن حضرت در میدانهای خطر قدم خواهد گذاشت. اما کسانی که در مقابل خطر، انحراف و چرب و شیرین دنیا خود را میبازند و زانوانشان سست میشود؛ کسانی که برای مطامع شخصی خود حاضر نیستند حرکتی که مطامع آنها را به خطر میاندازد، انجام دهند؛ اینها چطور میتوانند منتظر امام زمان به حساب آیند؟ کسی که در انتظار آن مصلح بزرگ است، باید در خود زمینه‌های صلاح را آماده سازد و کاری کند که بتواند برای تحقق صلاح بایستد.

* معنای انتظار فرج، انتظار گشایش در گرفتاری عمومی بشریت است
معنای انتظار فرج به عنوان عبارة أخرای انتظار ظهور، این است که مؤمنِ به اسلام، مؤمنِ به مذهب اهل‌بیت(علیهم السلام) وضعیتی را که در دنیای واقعی وجود دارد، عقده و گره در زندگی بشر میشناسد. واقعِ قضیه هم همین است. منتظر است که این فروبستگىِ کار بشر، این گرفتاری عمومی انسانیت گشایش پیدا بکند. مسئله، مسئله‌ی گره در کار شخص من و شخص شما نیست. امام زمان (علیه الصلاة و السلام) برای اینکه فرج برای همه‌ی بشریت به وجود بیاورد، ظهور میکند که انسان را از فروبستگی نجات بدهد؛ جامعه‌ی بشریت را نجات بدهد؛ بلکه تاریخ آینده‌ی بشر را نجات بدهد.
... انتظار فرج یعنی قبول نکردن و رد کردن آن وضعیتی که بر اثر جهالت انسانها، بر اثر اغراض بشر بر زندگی انسانیت حاکم شده است. این معنی انتظار فرج است.
* انتظار حرکت است، سکون نیست
انتظار فرج، انتظار دست قاهر قدرتمند الهی ملکوتی است که باید بیاید و با کمک همین انسانها سیطره‌ی ظلم را از بین ببرد و حق را غالب کند و عدل را در زندگی مردم حاکم کند و پرچم توحید را بلند کند؛ انسانها را بنده‌ی واقعی خدا بکند. باید برای این کار آماده بود... انتظار معنایش این است. انتظار حرکت است؛ انتظار سکون نیست؛ انتظار رها کردن و نشستن برای اینکه کار به خودی خود صورت بگیرد، نیست. انتظار حرکت است. انتظار آمادگی است... . انتظار فرج یعنی کمر بسته بودن، آماده بودن، خود را از همه جهت برای آن هدفی که امام زمان (علیه الصلاة والسلام) برای آن هدف قیام خواهد کرد، آماده کردن. آن انقلاب بزرگ تاریخی برای آن هدف انجام خواهد گرفت. و او عبارت است از ایجاد عدل و داد، زندگی انسانی، زندگی الهی، عبودیت خدا؛ این معنای انتظار فرج است.
بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم به‌مناسبت نیمه‌ی شعبان ۱۳۸۷/۰۵/۲۷

* زمینه ظهور درصورت پیروزی ملت ایران آماده میشود
امروز مسیر تاریخ، مسیر ظلم است؛ مسیر سلطه‌گری و سلطه‌پذیری است؛ یک عده در دنیا سلطه‌گرند، یک عده در دنیا سلطه‌پذیرند. اگر حرف شما ملت ایران پیش رفت، اگر شما توانستید پیروز شوید، به آن نقطه‌ی موعود برسید، آن وقت مسیر تاریخ عوض خواهد شد؛ زمینه‌ی ظهور ولى‌امر و ولى‌عصر (ارواحنا له الفداء) آماده خواهد شد؛ دنیا وارد یک مرحله‌ی جدیدی خواهد شد. این بسته به عزم امروز من و شماست، این بسته به معرفت امروز من و شماست.

بیانات در دیدار مردم قم ۱۳۹۱/۱۰/۱۹

* زندگی اصلی بشر از دوران ظهور آغاز می‌شود
بشریت دارد همین‌طور این راه را طى میکند تا به اتوبان برسد؛ این اتوبان، دورانِ مهدویت است، دوران ظهور حضرت مهدى (سلام الله علیه) است. این‌جور نیست که وقتى به آنجا رسیدیم، یک حرکت دفعى انجام بگیرد و بعد هم تمام بشود؛ نه، آنجا یک مسیر است. در واقع باید گفت زندگى اصلى بشر و حیات مطلوب بشر از آنجا آغاز میشود و بشریت تازه مى‌افتد در راهى که این راه یک صراط مستقیم است و او را به مقصد آفرینش میرساند؛ «بشریت» را میرساند، نه آحادى از بشریت را، نه افراد را، مجموعه‌ها را میرساند.
بیانات در دیدار پژوهشگران و کارکنان‌ مؤسسه «دارالحدیث» و پژوهشگاه «قرآن و حدیث» ۱۳۹۳/۰۳/۲۱


:: موضوعات مرتبط: فرمایشات مقام معظم رهبری درباره ی امام زمان(ارواحنا فداه) , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : محمدرضا فاطمی نژاد
تاریخ : پنج شنبه 11 تير 1394
حالات زمان مرگ

حالات زمان مرگ در قرآن

حالات زمان مرگ در قرآن shia muslim                  

 توصیفی که قرآن و آموزه‌های وحیانی درباره مرگ و حقیقت آن به دست می‌دهد به این معنا است که رستاخیز و حسابرسی، به عنوان فرآیندی طبیعی تحقق خواهد یافت.

 

 
 
مرگ مهم ترین دغدغه انسانی است؛ زیرا با هر زندگی مرگی زاده می شود و هر چیزی كه نام زندگی دارد مرگ را هم آغوش خود دارد. از این روست كه مفهوم زندگی و مرگ به هم وابسته اند و هر جایی كه زندگی وجود دارد مرگ نه در كنار و بیرون آن بلكه در درون آن در انتظار دمی است تا بتواند چیرگی خویش را بنمایاند و خود را نشان دهد.
 
همان اندازه كه مفهوم زندگی برای انسان روشن و آشكار است به همان میزان مرگ در تاریكی و ابهام قرار دارد. به همان اندازه كه زندگی، ظاهر و هویداست مرگ در باطن و نهان است. این گونه است كه نام مرگ و مفهوم و معنای آن مردمان را به هراس می اندازد و دلهره را در جانشان فرو می افكند.
 
بی گمان شناخت مسئله ای به این مهمی برای همگان از ارزش و اهمیت بسیاری برخوردار است. دسترسی به منابع شناختی نسبت به آن بسیار سخت و دشوار است؛ زیرا كسی كه با مرگ دست و پنجه انداخته و مرگ بر او چیره شده، هرگز این فرصت را نیافته است تا بازگردد و تجربه خویش را بازگویه نماید و از رخدادها و اموری كه بر وی گذشته خبری دهد. این مسئله عدم بازگشت، خود ترس و دلهره ای دیگر در میان زندگان انداخته است تا مفهوم مرگ بیش از پیش خود را هراسناك تر بنمایاند. باور به این كه این بازگشت نشدنی، پایان هر چیزی باشد و نیستی و نابودی را به همراه داشته باشد موجب می شود تا مرگ گاه به مفهوم پایان زندگی و آغاز بی بازگشت نیستی باشد.
 
آموزه های وحیانی برای توصیف و تحلیل و تبیین مرگ اهتمام ویژه ای نشان داده است. مرگ به معنای فنا و نیستی و فوت، مفهومی است كه با هدفمندی آفرینش و آفریدگاری و پروردگاری خدا در تضاد است. از این روست كه آموزه های وحیانی تلاش جدی برای تبیین آن داشته است و با بیان این كه مرگ نیز آفریده ای از آفریده های خداوند همانند زندگی و حیات است می كوشد تا هدفمندی آفرینش را تبیین و تحلیل كند.
 
توصیفی كه قرآن و آموزه های وحیانی درباره مرگ و حقیقت آن به دست می دهد به این معنا است كه رستاخیز و حسابرسی، به عنوان فرآیندی طبیعی تحقق خواهد یافت.
 
به نظر می رسد كه قرآن به عنوان آموزه های وحیانی از سوی خداوندی كه خود آفریدگار مرگ و زندگی است می تواند بهترین منبع شناختی انسان از مرگ و حقیقت آن باشد. در این نوشتار كوشش بر آن است تا با بازخوانی مفهوم مرگ و حالات انسان در هنگام مرگ و احتضار، آن چه را كه انسان با آن روبه رو می شود از زبان قرآن توصیف كند و تحلیل قرآن از مرگ و حقیقت آن را تشریح نماید كه آن را از نظر می گذرانیم.
 
زندگی در دام مرگ
 
با هر زندگی مرگی زاده می شود و هر موجود زنده ای كه آفریده باشد طعم مرگ را خواهد چشید. از این رو در روایات اسلامی آمده است كه در هنگام قیامت و پس از نفخه نخستین صور، هر آفریده ای جان به جان آفرین تسلیم خواهد كرد. آن گاه كه خداوند به نام جبار قهار، ظهور و بروز كرده و به این نام بر هستی تجلی می كند، همه آفریده ها، مرگ را می چشند و جان می دهند. در آن زمان خداوند به مرگ رو كرده و به آن فرمان می دهد: یا موت مت؛ ای مرگ تو نیز بمیر. آن گاه است كه در هستی ندا می دهد كه «لمن الملك الیوم»؟ امروز ملك و سلطنت بر هستی از آن كیست؟ و چون كسی جز خدا نیست خود پاسخ می دهد: لله الواحد القهار؛ هستی از آن خدای یگانه قهار است.
این كه در آیه پس از پرسش خداوندی كسی پاسخ نمی دهد و واژه قال و مانند آن وجود ندارد بیانگر آن است كه پاسخ گویی نیست تا پاسخ این پرسش را دهد و خود پاسخ می دهد.
 
بر این اساس جز خداوند آفریدگار مرگ و زندگی، همه آفریده ها حتی فرشته ها در هر مقام و منزلتی باشند می بایست مزه مرگ را بچشند و حتی فرشته ملك الموت كه خود مرگ را برای دیگری به ارمغان می آورد به دام مرگ می افتد و جان را تسلیم حق تعالی می كند و البته طبق روایات، خداوند اولین موجودی را كه زنده می گرداند اسرافیل فرشته است تا در صور بدمد و خلایق مجدداً با نفخه او زنده شوند. (برگرفته از درس های استاد حسن زاده آملی)
 
مفهوم مرگ
 
مرگ در مفهوم قرآنی به معنای فوت و نیستی نیست بلكه به معنای توفی و وفات است. وفات به معنای گرفتن است و توفی به معنای گرفتن كامل و بی نقص چیزی می باشد. بر این پایه مرگ به معنای گرفتن كامل روح و جان زنده به دست خداوند و یا فرشته مرگ و یا نمایندگان فرشته مرگ است. این گرفتن به معنای انتقال از جهانی به جهانی دیگر و از حالتی به حالتی كامل تر است.
از نظر قرآن، مرگ نه تنها در پایان زندگی بلكه در هر دم اتفاق می افتد و انسان هر دم جامه ای را می كند و جامه نویی از زندگی می پوشد. از این رو خداوند هر دم در شانی از شئونات آفریده های خویش است و آنان را به سوی كمال رهنمون می سازد. این گونه است كه بی عنایت دمی هر هستی نیست می شود و از هم فرو می پاشد و نظام هستی در هم می پیچد.
 
خواب نوعی از مرگ
 
در تبیین و تحلیل قرآنی، انسان نیز این گونه است با این تفاوت كه انسان در طول شبانه روز به هنگام خفتن، مرگ را در آغوش می گیرد و توفی انجام می شود و جان را به خدا و یا فرشته مرگ تسلیم می كند. در این زمان تنها رشته ای نازك كالبد را به جان متصل می كند كه اگر این نیز بریده شود مرگ او كامل می شود و دیگر به كالبد خویش بازنمی گردد. این گونه است كه انسان ها در تحلیل قرآنی با هر خفتنی، مرگ را تجربه می كنند و دوباره بازمی گردند تا به این شكل مفهوم رستاخیز به ایشان نموده شود و بدانند كه رستاخیز آدمیان چگونه پدیدار می شود.
 
مرگ در مفهوم قرآنی به معنای انتقال از مقامی به مقام دیگر است. این بدان معناست كه انسان با مرگ خویش چیزی را از دست نمی دهد و یا اگر چیزی را از دست بدهد نسبت به آن چه به دست می آورد چیز باارزشی را از دست نداده است. به تعبیری می توان آن را همانند دگردیسی كه در پروانه رخ می دهد همانند كرد. كرمی بر شاخه ای و سپس در پیله و در نهایت پروانه ای می شود كه پر پرواز دارد در حالی كه پیش از این نه تنها از زیبایی پروانه برخوردار نبود بلكه حتی نمی توانسته پرواز داشته باشد.
 
هر بخش از زندگی و مرگ آدمی در جهان زهدان و دنیا و برزخ و آخرت این گونه است. البته با این تفاوت كه پروانه به شكل طبیعی و روندی تكوینی در یك فرآیند تكاملی صعودی حركت می كند ولی انسان با توجه به تلاش ها و برون داد ظرفیت ها و توانمندی های استعدادی و ذاتی خویش این حركت را تنظیم می كند. او هرچه در این راه بتواند ظرفیت های مثبت را بروز دهد در جهان دیگر از بهره بیش تری برخوردار می شود.
 
 اگرچه در هر حال انسان و همه موجودات زنده به سوی خداوند در حركت می باشند و به او می پیوندند ولی این رفتن و شدن، بستگی به فعالیت های انسان دارد. اگر انسان، شدنی را در پیش گیرد كه به سوی كمال صعودی و عروجی باشد در نهایت به الله می رسد كه به نام رحمان و رحیم بر وی تجلی می كند و با اسم جمالی، خویش را بر وی عرضه می دارد و اگر به سوی كمال هبوطی و سقوطی پیش رود در نهایت با الله با منتقم و جبار رو به رو می شود و خداوند به نام جلالی خویش بر او آشكار می شود.
 
به هر حال انسان در نهایت در مرحله و جهانی می بایست با مرگ دست و پنجه نرم كند و آن را تجربه نماید. از نظر قرآن مرگ انسان به هر شكلی اتفاق افتد انتقال است. این انتقال در هر شكل آن اجل اوست كه نمی تواند دمی پیش یا پس شود. در نهایت هر انسانی در هنگام اجل معین خویش، با مرگ زندگی نوین خویش را آغاز می كند.
 
مرگ، گاه به شكل دفعی اتفاق می افتد و گاه دیگر به شكل تدریجی رخ می دهد. آن چه در رخدادهای مرگ بیان می شود بیش تر ناظر به مرگ تدریجی است كه از آن به دم احتضار به زبان عربی یاد می شود. احتضار واژه ای است كه از حضر به معنای غایب نبودن گرفته شده است. جان كندن و حضور مرگ را احتضار می گویند؛ زیرا مرگ به عنوان آفریده ای بر سر بالین انسان می آید و او را به جهانی دیگر می برد.

در قرآن به مسئله احتضار اشاره شده ولی از واژه احتضار برای بیان این معنا استفاده نشده است و به جای آن اصطلاح سكرات مرگ (ق آیه 19) غمرات مرگ (انعام آیه 93) و حضور مرگ (نساء آیه 18) و آمدن مرگ (انعام آیه 61) و رسیدن جان به گلو (واقعه آیه 83) و توفی به معنای گرفتن و نگه داشتن روح (نحل آیه 32) و مانند آن به كار رفته است.
 
در آیه 30 سوره قیامت از مسئله احتضار به عنوان سوق یاد شده است بدین معنی كه انسان در هنگام مرگ به سوی خداوند رانده و سوق داده می شود كه به معنای بی اختیاری و رفتن انسان به سوی خداوند بی اختیار و اراده خود است.
كاربرد واژه سوق به این معناست كه انسان به طور طبیعی از رفتن به سوی خداوند از راه مرگ و توفی كراهت دارد؛ از این روست كه وی را به زور و ناخواسته از كانال مرگ به سوی خداوند می برند.
 
فرشتگان مامور نزع روح (نازعات آیه 1) مأمور می شوند تا جان و روح كافران را به سختی برگیرند.
انسان به زندگی دنیوی دل بستگی و علاقه بسیاری دارد و نمی خواهد آن را رها كند. از این روست كه به كراهت جانش گرفته می شود و وی به سختی حاضر است تا جان را تسلیم كند و به زندگی دیگری در آید و كالبد جسمانی خویش را رها سازد.
 
رویدادهای دم مرگ
 
قرآن در بیان مرگ تدریجی و قطع روح از بدن در لحظه نهایی (قیامت آیه 26 تا 30) به ابعاد مختلف و حالات مربوط به احتضار اشاره می كند و توجه انسان ها را به آن لحظه حساس جلب و آنان را به پرهیز از باورهای باطل و گناهان دعوت می نماید. (انعام آیه 93 و محمد آیه 26 و 28).
 
در هنگام مرگ رویدادهای بسیاری رخ می دهد كه می توان به نمونه های زیر اشاره كرد:
 
رسیدن جان به گلو یكی از حالات انسان در دم مرگ است. قرآن از چنین تعبیری برای بیان وحشت زیاد انسان در هنگام مرگ استفاده می كند گویی كه در هنگام مرگ دشمن بر ایشان چیره شده و از هر لحاظ در تنگاتنگی قرار گرفته و راه پیش و پس بر او بسته است. (احزاب آیه 11)
 
قرآن تبیین می كند كه در این زمان جان به تراقی می رسد. تراقی جمع ترقوه، استخوانی است كه گلو را از چپ و راست دربرگرفته و یا به معنای جلوی حلق و بالای سینه است. (مفردات راغب ص 166 و 363)
آیات قرآن این حالات را نشان دهنده قدرت خداوند و ناتوانی انسان در برابر خدا و دیگر پدیده های الهی می داند. (واقعه آیات 83 و 87)
 
وضعیت محتضر
 
قرآن به موقعیت و وضعیت محتضر اشاره می كند و نگاه های آكنده از دل سوزی و آمیخته با ترس و هراس اطرافیان به محتضر را توصیف می كند این درحالی است كه محتضر با زبان حال و قال از آنان یاری و كمك برای رهایی می طلبد. در این حالت است كه قرآن بیان می كند خداوند از اطرافیان محتضر به وی نزدیك تر است تا هم عجز انسان و حتی همه زندگان پیرامون محتضر را بنمایاند و هم قدرت الهی را نشان دهد.
 
در این زمان است كه خویشاوندان و دوستان محتضر كه در اطراف وی هستند از روی ناامیدی می گویند چه كسی می تواند او را شفا دهد و درمان كند. (قیامت آیه 27)
 
انسان در این هنگام كه از هرگونه شفا و درمان نومید شده است این گمان در وی تقویت می شود كه مرگ را گریزی نیست و درنهایت وقتی چشم او بر برزخ و جهان دیگر گشوده می شودو به سخنی بهشت و یا دوزخ را می نگرد یقین می كند كه دیگر راه بازگشتی نیست. (قیامت آیه 28)
 
حالا دیگر زمانی است كه می بایست با مال و فرزند و دنیا و اهل و عیال خداحافظی كند و همه آن چه را گرد آورده است بگذارد و به تعبیر قرآن فراق و جدایی میان ایشان می افتد.
 
در این زمان پاهای محتضر در كنار هم گرد می آید و انسان به خود می پیچد و دیگر نیروی حیات و زندگی در پاهای او نیست تا آن را نگه دارد. (قیامت آیه 29) از این روست كه گفته می شود جان از پای وی بیرون رفته است. البته به این معنا نیز است كه محتضر وضعیت بسیار سختی را در آن هنگام دارد و نمی تواند خود را نگه دارد و پیچش پا در حقیقت نهایت خواری و ناتوانی انسان است.
 
حالات كافران و ستمگران
 
فرشتگان بر بالین وی حاضر می شوند و توفی و جان گرفتن وی را آغاز می كنند. (انعام آیه 61 و سجده آیه 11) البته در قرآن برای كافران و مومنان دو گونه حالت مختلف از حضور فرشتگان ترسیم می شود؛ زیرا در آن هنگام ستمگران و كافران حالاتی بسیار بد و سختی را می گذرانند و به خوارترین شكل جان می دهند. (نحل آیه 28 و نیز انعام آیه 93) در حالی مومنان و نیكان در حالت بشارت و مژده به سوی خداوند می روند. (نحل آیه 32)
 
در آیات قرآنی توضیح داده شده است كه هنگام مرگ منافقان و كافران، فرشتگان مامور، بر صورت و پشت های آنان می زنند (محمد آیه 27 و انفال آیه 50) بر صورت ایشان می زنند تا بنگرند كه چه در پیش رو دارند و بر پشت ایشان می زنند كه بر دنیا تمایل داشته و آن را اكنون می بایست رها سازند.
 
در آیات قرآنی آمده است خداوند به مومنان بشارتی می دهد كه در دنیا و آخرت ازآن بهره مند شده اند. (یونس آیه 64) در روایت است كه مراد از بشارت دنیای ایشان، رویاهای نیكویی است كه مومن می بینند و بشارت در آخرت بشارت در زمان مرگ است. (من لایحضره الفقیه ج 1 ص 152)
 
در حالت احتضار دیگر توبه پذیرفته نمی شود و اگر امید به بازگشتی بوده تا زمان احتضار است. از این رو توبه فرعون سودی به حال وی نداشته است(یونس آیه 90 و 91) قرآن در آیه 18 سوره نساء توضیح می دهد كه در این هنگام كه حقیقت مرگ و زندگی روشن می شود دیگر توبه را تاثیری نیست.
 
در این زمان درخواست تاخیر مرگ و بازگشت به دنیا معنا و مفهومی نخواهد داشت؛ زیرا اجل قابل تغییر نیست و نمی توان آن را پس و پیش كرد.قرآن كریم از اقرار برخی ستم گران به كفر خویش در هنگام مرگ خبر می دهد كه این بیانگر آن است كه در آن حالت انسان به وضعیت و موقعیت خود آگاه شده و می داند كه در چه جایگاهی است و پرده ها كنار می رود و چیزی به نام غیب باقی نمی ماند. از این رو به حقیقت اعتراف می كند به اینكه كافر بوده و بر خود سرزنش می فرستد. حتی عده ای از ستمگران خواهان بازگشت به دنیا و بازسازی اعمال و رفتار و اندیشه های خویش می شوند ولی این اعتراف در هنگام دیدن حقیقت و در زمان مرگ سودی به حال ایشان نخواهد داشت. (اعراف آیه 37 و مومنون آیه 99 و 100).
 
قرآن هم چنین بیان می كند كه مرگ همزمان می شود با آشنایی با وضعیت جدید و این كه به بهشت و یا دوزخ در می آید هر چند كه این بهشت و دوزخ برزخی باشد. ولی حال او بر وی آشكار می شود و احتضار و مرگش با عذاب و آسایش او پیوند می خورد. (یس آیه 36 و نیز نوح آیه 25 و غافر آیه 46).
 
 
منبع : http://masaf.ir/View/Contents/19822/%D8%AD%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA-%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%B1%DA%AF-%D8%AF%D8%B1-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86


:: موضوعات مرتبط: مرگ , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : محمدرضا فاطمی نژاد
تاریخ : سه شنبه 9 تير 1394
حالات زمان مرگ

حالات زمان مرگ در قرآن

حالات زمان مرگ در قرآن shia muslim                  

 توصیفی که قرآن و آموزه‌های وحیانی درباره مرگ و حقیقت آن به دست می‌دهد به این معنا است که رستاخیز و حسابرسی، به عنوان فرآیندی طبیعی تحقق خواهد یافت.

 

 
 
مرگ مهم ترین دغدغه انسانی است؛ زیرا با هر زندگی مرگی زاده می شود و هر چیزی كه نام زندگی دارد مرگ را هم آغوش خود دارد. از این روست كه مفهوم زندگی و مرگ به هم وابسته اند و هر جایی كه زندگی وجود دارد مرگ نه در كنار و بیرون آن بلكه در درون آن در انتظار دمی است تا بتواند چیرگی خویش را بنمایاند و خود را نشان دهد.
 
همان اندازه كه مفهوم زندگی برای انسان روشن و آشكار است به همان میزان مرگ در تاریكی و ابهام قرار دارد. به همان اندازه كه زندگی، ظاهر و هویداست مرگ در باطن و نهان است. این گونه است كه نام مرگ و مفهوم و معنای آن مردمان را به هراس می اندازد و دلهره را در جانشان فرو می افكند.
 
بی گمان شناخت مسئله ای به این مهمی برای همگان از ارزش و اهمیت بسیاری برخوردار است. دسترسی به منابع شناختی نسبت به آن بسیار سخت و دشوار است؛ زیرا كسی كه با مرگ دست و پنجه انداخته و مرگ بر او چیره شده، هرگز این فرصت را نیافته است تا بازگردد و تجربه خویش را بازگویه نماید و از رخدادها و اموری كه بر وی گذشته خبری دهد. این مسئله عدم بازگشت، خود ترس و دلهره ای دیگر در میان زندگان انداخته است تا مفهوم مرگ بیش از پیش خود را هراسناك تر بنمایاند. باور به این كه این بازگشت نشدنی، پایان هر چیزی باشد و نیستی و نابودی را به همراه داشته باشد موجب می شود تا مرگ گاه به مفهوم پایان زندگی و آغاز بی بازگشت نیستی باشد.
 
آموزه های وحیانی برای توصیف و تحلیل و تبیین مرگ اهتمام ویژه ای نشان داده است. مرگ به معنای فنا و نیستی و فوت، مفهومی است كه با هدفمندی آفرینش و آفریدگاری و پروردگاری خدا در تضاد است. از این روست كه آموزه های وحیانی تلاش جدی برای تبیین آن داشته است و با بیان این كه مرگ نیز آفریده ای از آفریده های خداوند همانند زندگی و حیات است می كوشد تا هدفمندی آفرینش را تبیین و تحلیل كند.
 
توصیفی كه قرآن و آموزه های وحیانی درباره مرگ و حقیقت آن به دست می دهد به این معنا است كه رستاخیز و حسابرسی، به عنوان فرآیندی طبیعی تحقق خواهد یافت.
 
به نظر می رسد كه قرآن به عنوان آموزه های وحیانی از سوی خداوندی كه خود آفریدگار مرگ و زندگی است می تواند بهترین منبع شناختی انسان از مرگ و حقیقت آن باشد. در این نوشتار كوشش بر آن است تا با بازخوانی مفهوم مرگ و حالات انسان در هنگام مرگ و احتضار، آن چه را كه انسان با آن روبه رو می شود از زبان قرآن توصیف كند و تحلیل قرآن از مرگ و حقیقت آن را تشریح نماید كه آن را از نظر می گذرانیم.
 
زندگی در دام مرگ
 
با هر زندگی مرگی زاده می شود و هر موجود زنده ای كه آفریده باشد طعم مرگ را خواهد چشید. از این رو در روایات اسلامی آمده است كه در هنگام قیامت و پس از نفخه نخستین صور، هر آفریده ای جان به جان آفرین تسلیم خواهد كرد. آن گاه كه خداوند به نام جبار قهار، ظهور و بروز كرده و به این نام بر هستی تجلی می كند، همه آفریده ها، مرگ را می چشند و جان می دهند. در آن زمان خداوند به مرگ رو كرده و به آن فرمان می دهد: یا موت مت؛ ای مرگ تو نیز بمیر. آن گاه است كه در هستی ندا می دهد كه «لمن الملك الیوم»؟ امروز ملك و سلطنت بر هستی از آن كیست؟ و چون كسی جز خدا نیست خود پاسخ می دهد: لله الواحد القهار؛ هستی از آن خدای یگانه قهار است.
این كه در آیه پس از پرسش خداوندی كسی پاسخ نمی دهد و واژه قال و مانند آن وجود ندارد بیانگر آن است كه پاسخ گویی نیست تا پاسخ این پرسش را دهد و خود پاسخ می دهد.
 
بر این اساس جز خداوند آفریدگار مرگ و زندگی، همه آفریده ها حتی فرشته ها در هر مقام و منزلتی باشند می بایست مزه مرگ را بچشند و حتی فرشته ملك الموت كه خود مرگ را برای دیگری به ارمغان می آورد به دام مرگ می افتد و جان را تسلیم حق تعالی می كند و البته طبق روایات، خداوند اولین موجودی را كه زنده می گرداند اسرافیل فرشته است تا در صور بدمد و خلایق مجدداً با نفخه او زنده شوند. (برگرفته از درس های استاد حسن زاده آملی)
 
مفهوم مرگ
 
مرگ در مفهوم قرآنی به معنای فوت و نیستی نیست بلكه به معنای توفی و وفات است. وفات به معنای گرفتن است و توفی به معنای گرفتن كامل و بی نقص چیزی می باشد. بر این پایه مرگ به معنای گرفتن كامل روح و جان زنده به دست خداوند و یا فرشته مرگ و یا نمایندگان فرشته مرگ است. این گرفتن به معنای انتقال از جهانی به جهانی دیگر و از حالتی به حالتی كامل تر است.
از نظر قرآن، مرگ نه تنها در پایان زندگی بلكه در هر دم اتفاق می افتد و انسان هر دم جامه ای را می كند و جامه نویی از زندگی می پوشد. از این رو خداوند هر دم در شانی از شئونات آفریده های خویش است و آنان را به سوی كمال رهنمون می سازد. این گونه است كه بی عنایت دمی هر هستی نیست می شود و از هم فرو می پاشد و نظام هستی در هم می پیچد.
 
خواب نوعی از مرگ
 
در تبیین و تحلیل قرآنی، انسان نیز این گونه است با این تفاوت كه انسان در طول شبانه روز به هنگام خفتن، مرگ را در آغوش می گیرد و توفی انجام می شود و جان را به خدا و یا فرشته مرگ تسلیم می كند. در این زمان تنها رشته ای نازك كالبد را به جان متصل می كند كه اگر این نیز بریده شود مرگ او كامل می شود و دیگر به كالبد خویش بازنمی گردد. این گونه است كه انسان ها در تحلیل قرآنی با هر خفتنی، مرگ را تجربه می كنند و دوباره بازمی گردند تا به این شكل مفهوم رستاخیز به ایشان نموده شود و بدانند كه رستاخیز آدمیان چگونه پدیدار می شود.
 
مرگ در مفهوم قرآنی به معنای انتقال از مقامی به مقام دیگر است. این بدان معناست كه انسان با مرگ خویش چیزی را از دست نمی دهد و یا اگر چیزی را از دست بدهد نسبت به آن چه به دست می آورد چیز باارزشی را از دست نداده است. به تعبیری می توان آن را همانند دگردیسی كه در پروانه رخ می دهد همانند كرد. كرمی بر شاخه ای و سپس در پیله و در نهایت پروانه ای می شود كه پر پرواز دارد در حالی كه پیش از این نه تنها از زیبایی پروانه برخوردار نبود بلكه حتی نمی توانسته پرواز داشته باشد.
 
هر بخش از زندگی و مرگ آدمی در جهان زهدان و دنیا و برزخ و آخرت این گونه است. البته با این تفاوت كه پروانه به شكل طبیعی و روندی تكوینی در یك فرآیند تكاملی صعودی حركت می كند ولی انسان با توجه به تلاش ها و برون داد ظرفیت ها و توانمندی های استعدادی و ذاتی خویش این حركت را تنظیم می كند. او هرچه در این راه بتواند ظرفیت های مثبت را بروز دهد در جهان دیگر از بهره بیش تری برخوردار می شود.
 
 اگرچه در هر حال انسان و همه موجودات زنده به سوی خداوند در حركت می باشند و به او می پیوندند ولی این رفتن و شدن، بستگی به فعالیت های انسان دارد. اگر انسان، شدنی را در پیش گیرد كه به سوی كمال صعودی و عروجی باشد در نهایت به الله می رسد كه به نام رحمان و رحیم بر وی تجلی می كند و با اسم جمالی، خویش را بر وی عرضه می دارد و اگر به سوی كمال هبوطی و سقوطی پیش رود در نهایت با الله با منتقم و جبار رو به رو می شود و خداوند به نام جلالی خویش بر او آشكار می شود.
 
به هر حال انسان در نهایت در مرحله و جهانی می بایست با مرگ دست و پنجه نرم كند و آن را تجربه نماید. از نظر قرآن مرگ انسان به هر شكلی اتفاق افتد انتقال است. این انتقال در هر شكل آن اجل اوست كه نمی تواند دمی پیش یا پس شود. در نهایت هر انسانی در هنگام اجل معین خویش، با مرگ زندگی نوین خویش را آغاز می كند.
 
مرگ، گاه به شكل دفعی اتفاق می افتد و گاه دیگر به شكل تدریجی رخ می دهد. آن چه در رخدادهای مرگ بیان می شود بیش تر ناظر به مرگ تدریجی است كه از آن به دم احتضار به زبان عربی یاد می شود. احتضار واژه ای است كه از حضر به معنای غایب نبودن گرفته شده است. جان كندن و حضور مرگ را احتضار می گویند؛ زیرا مرگ به عنوان آفریده ای بر سر بالین انسان می آید و او را به جهانی دیگر می برد.

در قرآن به مسئله احتضار اشاره شده ولی از واژه احتضار برای بیان این معنا استفاده نشده است و به جای آن اصطلاح سكرات مرگ (ق آیه 19) غمرات مرگ (انعام آیه 93) و حضور مرگ (نساء آیه 18) و آمدن مرگ (انعام آیه 61) و رسیدن جان به گلو (واقعه آیه 83) و توفی به معنای گرفتن و نگه داشتن روح (نحل آیه 32) و مانند آن به كار رفته است.
 
در آیه 30 سوره قیامت از مسئله احتضار به عنوان سوق یاد شده است بدین معنی كه انسان در هنگام مرگ به سوی خداوند رانده و سوق داده می شود كه به معنای بی اختیاری و رفتن انسان به سوی خداوند بی اختیار و اراده خود است.
كاربرد واژه سوق به این معناست كه انسان به طور طبیعی از رفتن به سوی خداوند از راه مرگ و توفی كراهت دارد؛ از این روست كه وی را به زور و ناخواسته از كانال مرگ به سوی خداوند می برند.
 
فرشتگان مامور نزع روح (نازعات آیه 1) مأمور می شوند تا جان و روح كافران را به سختی برگیرند.
انسان به زندگی دنیوی دل بستگی و علاقه بسیاری دارد و نمی خواهد آن را رها كند. از این روست كه به كراهت جانش گرفته می شود و وی به سختی حاضر است تا جان را تسلیم كند و به زندگی دیگری در آید و كالبد جسمانی خویش را رها سازد.
 
رویدادهای دم مرگ
 
قرآن در بیان مرگ تدریجی و قطع روح از بدن در لحظه نهایی (قیامت آیه 26 تا 30) به ابعاد مختلف و حالات مربوط به احتضار اشاره می كند و توجه انسان ها را به آن لحظه حساس جلب و آنان را به پرهیز از باورهای باطل و گناهان دعوت می نماید. (انعام آیه 93 و محمد آیه 26 و 28).
 
در هنگام مرگ رویدادهای بسیاری رخ می دهد كه می توان به نمونه های زیر اشاره كرد:
 
رسیدن جان به گلو یكی از حالات انسان در دم مرگ است. قرآن از چنین تعبیری برای بیان وحشت زیاد انسان در هنگام مرگ استفاده می كند گویی كه در هنگام مرگ دشمن بر ایشان چیره شده و از هر لحاظ در تنگاتنگی قرار گرفته و راه پیش و پس بر او بسته است. (احزاب آیه 11)
 
قرآن تبیین می كند كه در این زمان جان به تراقی می رسد. تراقی جمع ترقوه، استخوانی است كه گلو را از چپ و راست دربرگرفته و یا به معنای جلوی حلق و بالای سینه است. (مفردات راغب ص 166 و 363)
آیات قرآن این حالات را نشان دهنده قدرت خداوند و ناتوانی انسان در برابر خدا و دیگر پدیده های الهی می داند. (واقعه آیات 83 و 87)
 
وضعیت محتضر
 
قرآن به موقعیت و وضعیت محتضر اشاره می كند و نگاه های آكنده از دل سوزی و آمیخته با ترس و هراس اطرافیان به محتضر را توصیف می كند این درحالی است كه محتضر با زبان حال و قال از آنان یاری و كمك برای رهایی می طلبد. در این حالت است كه قرآن بیان می كند خداوند از اطرافیان محتضر به وی نزدیك تر است تا هم عجز انسان و حتی همه زندگان پیرامون محتضر را بنمایاند و هم قدرت الهی را نشان دهد.
 
در این زمان است كه خویشاوندان و دوستان محتضر كه در اطراف وی هستند از روی ناامیدی می گویند چه كسی می تواند او را شفا دهد و درمان كند. (قیامت آیه 27)
 
انسان در این هنگام كه از هرگونه شفا و درمان نومید شده است این گمان در وی تقویت می شود كه مرگ را گریزی نیست و درنهایت وقتی چشم او بر برزخ و جهان دیگر گشوده می شودو به سخنی بهشت و یا دوزخ را می نگرد یقین می كند كه دیگر راه بازگشتی نیست. (قیامت آیه 28)
 
حالا دیگر زمانی است كه می بایست با مال و فرزند و دنیا و اهل و عیال خداحافظی كند و همه آن چه را گرد آورده است بگذارد و به تعبیر قرآن فراق و جدایی میان ایشان می افتد.
 
در این زمان پاهای محتضر در كنار هم گرد می آید و انسان به خود می پیچد و دیگر نیروی حیات و زندگی در پاهای او نیست تا آن را نگه دارد. (قیامت آیه 29) از این روست كه گفته می شود جان از پای وی بیرون رفته است. البته به این معنا نیز است كه محتضر وضعیت بسیار سختی را در آن هنگام دارد و نمی تواند خود را نگه دارد و پیچش پا در حقیقت نهایت خواری و ناتوانی انسان است.
 
حالات كافران و ستمگران
 
فرشتگان بر بالین وی حاضر می شوند و توفی و جان گرفتن وی را آغاز می كنند. (انعام آیه 61 و سجده آیه 11) البته در قرآن برای كافران و مومنان دو گونه حالت مختلف از حضور فرشتگان ترسیم می شود؛ زیرا در آن هنگام ستمگران و كافران حالاتی بسیار بد و سختی را می گذرانند و به خوارترین شكل جان می دهند. (نحل آیه 28 و نیز انعام آیه 93) در حالی مومنان و نیكان در حالت بشارت و مژده به سوی خداوند می روند. (نحل آیه 32)
 
در آیات قرآنی توضیح داده شده است كه هنگام مرگ منافقان و كافران، فرشتگان مامور، بر صورت و پشت های آنان می زنند (محمد آیه 27 و انفال آیه 50) بر صورت ایشان می زنند تا بنگرند كه چه در پیش رو دارند و بر پشت ایشان می زنند كه بر دنیا تمایل داشته و آن را اكنون می بایست رها سازند.
 
در آیات قرآنی آمده است خداوند به مومنان بشارتی می دهد كه در دنیا و آخرت ازآن بهره مند شده اند. (یونس آیه 64) در روایت است كه مراد از بشارت دنیای ایشان، رویاهای نیكویی است كه مومن می بینند و بشارت در آخرت بشارت در زمان مرگ است. (من لایحضره الفقیه ج 1 ص 152)
 
در حالت احتضار دیگر توبه پذیرفته نمی شود و اگر امید به بازگشتی بوده تا زمان احتضار است. از این رو توبه فرعون سودی به حال وی نداشته است(یونس آیه 90 و 91) قرآن در آیه 18 سوره نساء توضیح می دهد كه در این هنگام كه حقیقت مرگ و زندگی روشن می شود دیگر توبه را تاثیری نیست.
 
در این زمان درخواست تاخیر مرگ و بازگشت به دنیا معنا و مفهومی نخواهد داشت؛ زیرا اجل قابل تغییر نیست و نمی توان آن را پس و پیش كرد.قرآن كریم از اقرار برخی ستم گران به كفر خویش در هنگام مرگ خبر می دهد كه این بیانگر آن است كه در آن حالت انسان به وضعیت و موقعیت خود آگاه شده و می داند كه در چه جایگاهی است و پرده ها كنار می رود و چیزی به نام غیب باقی نمی ماند. از این رو به حقیقت اعتراف می كند به اینكه كافر بوده و بر خود سرزنش می فرستد. حتی عده ای از ستمگران خواهان بازگشت به دنیا و بازسازی اعمال و رفتار و اندیشه های خویش می شوند ولی این اعتراف در هنگام دیدن حقیقت و در زمان مرگ سودی به حال ایشان نخواهد داشت. (اعراف آیه 37 و مومنون آیه 99 و 100).
 
قرآن هم چنین بیان می كند كه مرگ همزمان می شود با آشنایی با وضعیت جدید و این كه به بهشت و یا دوزخ در می آید هر چند كه این بهشت و دوزخ برزخی باشد. ولی حال او بر وی آشكار می شود و احتضار و مرگش با عذاب و آسایش او پیوند می خورد. (یس آیه 36 و نیز نوح آیه 25 و غافر آیه 46).
 
 
منبع : http://masaf.ir/View/Contents/19822/%D8%AD%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA-%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%B1%DA%AF-%D8%AF%D8%B1-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86


:: موضوعات مرتبط: مرگ , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : محمدرضا فاطمی نژاد
تاریخ : سه شنبه 9 تير 1394
مجموعه قصه های قرآنی ( حضرت سلیمان علیه السلام)


 منبع : http://quranct.ir/index.aspx?siteid=41&fkeyid=&siteid=41&pageid=7988 شهر مجازی قرآن

 نويسنده :سیدعلی موسوی گرمارودی

 نوشته شده در تاريخ : 1389/11/09  
داود، پادشاه و پيامبر پير بنى اسرائيل ، مجلس قضا آراسته بود تا به شكايت يكى از افراد امت خود رسيدگى كند. بزرگان قوم و برخى از فرزندان داود، از جمله كوچك ترين فرزند او سليمان كه كودكى دهساله بود، در مجلس ‍ حضور داشتند.
داود به شاكى گفت :
- به طور خلاصه شكايت خود را بيان كن !
- من كشاورزم و در زمين خود گندم مى كارم . امسال ، يك دو روز مانده به فصل درو، اين مرد گله دار همه محصول مرا از بين برد. او گوسفندان خود را شبانه در مزرعه من رها كرد و آنها تا صبح تمام مزرعه را پايمال كردند.
سليمان ، به مردى كه در كنار شاكى ايستاده بود و مغموم و بى صدا و اندكى با شرم گوش مى داد، گفت : ...
- آيا تو گفته هاى اين مرد را تاءييد مى كنى ؟
- آرى ، اى پيامبر خدا!
- بسيار خوب ! اگر گفته او را تاءييد مى كنى ، بايد خسارت او را بپردازى !
آنگاه خطاب به يكى از صاحبنظران مجلس خود گفت :
- شما مزرعه را ديده اى و تعداد گوسفندان را مى دانى ، خسارت وارد به مزرعه چه قدر است ؟
داود گفت :
- بنابراين ، مى توان حكم كرد كه اين مرد همه گوسفندانش را به عنوان خسارت به او بدهد!
مرد كشاورز شادمان شد. مرد گله دار، به نوبه خود تن به قضا داد، چرا كه داود در مقام پيامبر الهى ، هر حكمى مى كرد، يقينا نادرست نبود. (58)
حاضران آماده مى شدند مجلس را ترك كنند كه ناگهان فرزند خردسال داود، يعنى سليمان از جاى برخاست و خطاب به آنان گفت :
- حكمى كه پدرم داده اند اگر چه درست است و ناروا نيست ، اما گمان مى كنم مى توان حكم ديگرى داد. حكمى كه هر چند كار را بى درنگ فيصله نمى دهد، اما در عوض نتيجه بهترى خواهد داشت .
پدرش داود كه آثار نبوغ و شايستگى را از كودكى در او ديده بود، با خوشرويى گفت :
- بگو فرزندم !
- من فكر مى كنم بهتر است مزرعه و زمين از بين رفته را در اختيار صاحب گوسفندان قرار دهيم و گوسفندان را در اختيار صاحب اصلى مزرعه ، تا مرد گله دار كه زيان وارد آورده زمين را با تلاش و سرمايه خود دوباره كشت كند. در اين مدت ، صاحب مزرعه از شير و پشم گوسفندان استفاده كند، اما در عين حال در تعليف و نگهدارى آنها كوتاهى نكند. بعد مزرعه خود را تحويل بگيرد و گوسفندان را بازپس دهد. اگر در اين مدت گوسفندى تلف شد، قيمت يا عين آن را بپردازد و اگر اضافه شد كه همچنان مال گوسفنددار اصلى است .
همه ، از راءى هوشمندانه و عادلانه در شگفتى ماندند، اما داود هيچ تعجب نكرد. او سليمان را خوب مى شناخت و مى دانست كه خدا به او حكمت و هوشمندى بسيار عطا كرده است .
به همين روى ، سليمان را از ميان تمام فرزندان خويش به جانشينى خود برگزيد و خداوند نيز او را به پيامبرى انتخاب فرمود.
چون داود به نزد پروردگار بازگشت ، بنا به وصيت او سليمان به سلطنت و پيامبرى رسيد.
خداوند، حكمت و حشمت به سليمان عطا فرمود. باد و عناصر طبيعت ، در اختيار او بود. همه انواع آفريدگان پروردگار، از جمله جن ، در اختيار و زير سلطه او و در خدمت او بودند. او از زبان جانداران و پرندگان نيز آگاه بود و جانداران او را مى شناختند و از حشمت و سلطنت او با خبر بودند. حتى موران ، از عظمت و سطوت او خبر داشتند. يك روز كه از راهى مى گذشت ، دريافت كه مورى همگنان را از لشكر او و پايمال شدن زير سم ستوران سپاه او، برحذر مى دارد.
سليمان ، در دوران فرمانروايى و پيامبرى خود، به زيارت خانه كعبه شتافت .
يك بار در راه بازگشت از زيارت كعبه به شام ، در نزديكى يمن ، سليمان در جست و جوى آب براى اسبان سپاه خويش بود!
- اين هدهد، باز كجا رفته است ؟
- من در خدمتم ! اى پيامبر خدا.
- برو بگرد، ببين در اطراف اين صحارى كجا آب وجود دارد! دير نكنى !
هدهد به پرواز درآمد و لحظه اى بعد از پيش چشم سليمان ناپديد شد.
- پس اين هدهد كجا رفت ؟
هدهد آن قدر دير كرده بود كه كسى جراءت نمى كرد حرفى بزند.
سليمان گفت :
- اگر دوباره به نزد من بيايد، سرش را از تن جدا خواهم كرد.
سرانجام ، بعد از تاءخيرى طولانى ، هدهد پيدا شد.
- كجا رفته بودى ؟
- اى پيامبر خدا! اگر چه دير كرده ام ، اما خبرى آورده ام كه بى گمان با شنيدن آن از تاءخير من چشم پوشى خواهيد كرد.
- بگو! مى شنويم .
- در جست و جوى آب ، اين صحرا را پشت سر گذاشتم و چون آبى بيافتم به پرواز ادامه دادم . پس از مدتى ، خود را در سرزمين سبا(59) ديدم ، سرزمينى كه در آن زنى به نام بلقيس (60) حكومت مى كند. از اين رو كنجكاو شدم و در آنجا چندان ماندم كه دانستم آنان از ثروت و نعمت بسيار زيادى برخوردارند، اما متاءسفانه همه آفتاب پرستند!
- راست گفتى ، خبر بسيار جالبى است . اين امر وظيفه ما را سنگين مى كند. ما بايد او و قوم او را به خدا پرستى دعوت كنيم . اكنون به او نامه اى مى نويسم ، تو آن را به نزد او ببر و پاسخ او را با خود بياور. ما به سوى سرزمين خويش به راه خود ادامه مى دهيم .
هدهد نامه را يك راست به قصر بلقيس برد و پيش روى او انداخت و خود در گوشه اى منتظر ماند تا از ماجرا آگاه شود.
بلقيس كه ملكه اى زيبا و با حشمت و متين بود، نامه را گشود و چنين خواند: ((اين نامه از سليمان و به نام خداى بخشاينده بخشايشگر است . با من از سر ستيز برنخيزيد و با تسليم نزد من بشتابيد.))
بلقيس موضوع را در شوارى بزرگان به بحث گذاشت :
- اكنون چه بايد كرد؟
- ما تو را به رهبرى خود برگزيده ايم و به درايت و لياقت تو اعتماد داريم . هر چه خود صلاح مى دانى ، همان كن !
- من برآنم كه نامه از جانب فرمانروايى مقتدر است ، تا كسى به قدرت خويش ايمان نداشته باشد به اين استوارى سخن نمى گويد. بهتر آن است كه ما هدايايى نزد او بفرستيم تا فرستادگان ما او را ببينند و ارزيابى كنند، كه اگر به راستى قدرتمند باشد ما نيز بيهوده خود را به درد سر نينداخته باشيم .
- هر چه آن ملكه صلاح بدانند، درست است .
هدهد كه از مسائل آگاه شده بود، بى درنگ به سليمان خبر آورد و همه ماجرا را با او باز گفت .
سليمان دستور داد تا هنگامى كه سفراى بلقيس بيايند قصرى بسيار بسيار با شكوه براى او بسازند و چنان آن را با قيمتى ترين و زيباترين تزيينات بيارايند كه هديه آورندگان خجل شوند!
هنگامى كه فرستادگان بلقيس به قصر سليمان رسيدند، از شكوه و زيبايى آن بسيار به شگفتى افتادند. سليمان ، با مهربانى بسيار آنان را پذيرفت . آنان گفتند:
- ما رسولان بلقيس هستيم و تمنا داريم هداياى ما را بپذيريد! سليمان هداياى آنان را يك يك ديد. آنگاه گفت :
- من از ديدار شما شادمان شدم و مقدم شما را گرامى مى دارم ، اما از پذيرفتن هداياتان معذورم . خداوند به من پادشاهى و نبوت عطا فرموده است و من از نعمت و حشمت بيكرانى برخوردارم . خواهشمندم هدايا را برگردانيد و بگوييد كسى چون من كه از همه گونه نعمت پروردگار برخوردار است نبايد با پذيرفتن اين هدايا از گفتن حق بازماند. با احترام مى گويم كه او و همه بزرگان قوم و تمام مردم او بايد ايمان آورند و خداى يگانه را بپرستند، و گرنه با لشكرى فراوان به سرزمين او خواهم آمد و او را با خوارى وادار به پذيرفتن اين آيين خواهم كرد!
بلقيس چون از خبر آگاه شد، باز بزرگان را به شور طلبيد و گفت :
- فرستادگان ما مى گويند كه او به آنچه مى گويد عمل مى كند، پس چاره اى جز قبول دعوت او نداريم . چه بهتر پيش از آنكه لشكر كشى كند ما خود به نزد او برويم تا از هرگونه برخوردى پيشگيرى كنيم و با احترام و آبرومندى به سرنوشت خود تن بدهيم .
سليمان چون شنيد كه بلقيس و همراهان او خواهند آمد، به ياران خود گفت :
- چه كسى مى تواند تخت پادشاهى ملكه سبا را پيش از رسيدن او به نزد من بياورد؟ با اين كار، او خواهد فهميد كه نيروى ما الهى و فوق بشر است و قلبا ايمان خواهد آورد.
عفريتى از جن گفت :
- من آن تخت را پيش از آنكه شما از جاى خود برخيزيد مى آورم .
آصف برخيا وزير اعظم او كه خداوند دانشى از كتاب خود به او عنايت كرده بود گفت :
- ولى من آن را در يك چشم به هم زدن مى آورم !
و بى درنگ ، تخت بلقيس ، عينا، پيش روى سليمان بود!
سليمان گفت :
- آن را به همان گونه كه در قصر بلقيس گذاشته بودند كنار تخت من بگذاريد. نيز دستور داد كه در پيش تختگاه ، آب نمايى از بلور چنان بسازند كه درست مانند آب به نظر آيد.
بلقيس و همراهان ، با استقبال سليمان به قصر او در آمدند. به محض ورود، بلقيس تخت خود را با همان تزيينات و ريزه كاريها در كنار تخت سليمان ديد. خواست به طرف آن برود، اما دريافت كه بايد از آب نمايى كوچك بگذرد. تلاءلؤ نور در بلور چنان بود كه او حركت ملايم آب را در آب نما مشاهده مى كرد. پس دامن را بالا زد تا از آب بگذرد، اما پايش تر نشد. از همين رو سخت تعجب كرد و به نيروى الهى و نشانه هاى قدرت خداوند پى برد. پس دچار انفعال و شرم شد و به سليمان و خداى او قلبا ايمان آورد و گفت :
- خداوندا، من تاكنون به نفس خود ستم كرده ام و ديرگاهى است كه خود از رحمت و نور تو محروم ساخته ام ، اينك با سليمان در برابر تو تسليم مى شوم و از ژرفاى دل به اطاعت از تو مى پردازم ، همانا تو مهربانترين مهربانانى !
سليمان در يكى از واپسين روزهاى پرشكوه فرمانروايى و پيامبرى ، فرمان داد كه هيچ كس مزاحم او نشود:
- ديرى است كه ما به رتق و فتق امور مشغوليم . كارها نمى گذارد ما لحظه اى بياساييم . امروز من بالاى قصر مى روم و در آنجا به تماشا مى نشينم . هيچ كس ، حتى فرزندان و همسرم ، نبايد مزاحم شوند، تا خود پايين بيايم ! شنيديد چه گفتم ؟
- بلى ، عالى جناب .
سليمان عصاى خود را برداشت و از پله هاى طولانى قصر به ايوان بلندترين اشكوبه رفت و در آنجا به عصا تكيه زد و به تماشاى پايين قصر پرداخت .
ناگاه در كنار خود جوان خوشرويى ديد كه به او لبخند زد!
- تو با اجازه چه كسى خود را به اينجا رسانده اى ، چگونه آمدى و كيستى ؟
- من با اجازه صاحب اصلى قصر آمده ام !
سليمان دريافت كه او عزرائيل است و از سوى خداوند براى قبض روح او آمده است . پس گفت :
- ما امروز را به استراحت اختصاص داده بوديم و اينك خداوند لقاى خود را بر ما مقدر كرده است ، چه بهتر!
سليمان ، براى چند روز، همچنان تكيه زده بر عصا و در حالى كه چشمان بى فروغش پايين قصر را مى نگريست ، سر پا بود. اما هيچ كس جراءت نمى كرد به ايوان برود تا بداند كه او روزهاست كه مرده است ! فاصله چندان بود كه كس نمى توانست در چشمان او غروب فروغ را دريابد. پس به امكر خداوند، موريانه ها انتهاى عصاى او را جويدند و فشار جسد عصا را لغزاند و سليمان ، با آن حشمت بى مثال ، با چهره بر ايوان غلتيد. در آن هنگام همگنان دريافتند ديرى است كه سليمان مرده است !(61)
داستان پيامبران 
جلد هاى اول و دوم 
از آدم (ع) تا حضرت محمد (ص) 
نوشته : سيد على موسوى گرمارودى


:: موضوعات مرتبط: قصص قرآنی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : محمدرضا فاطمی نژاد
تاریخ : سه شنبه 9 تير 1394
قصص قرآنی : جزء پانزدهم قرآن کریم، آیات ١ الى ٧٤ سوره‌ی کهف

چه كسى دانا‏تر است

 روزى حضرت موسى(ع) در میان بنى‏اسرائیل مشغول صحبت بود كه یكى از آنان پرسید: «در روى زمین چه كسى از همه دانا‏تر است؟» موسى(ع) گفت: «من كسى را دانا‏تر از خودم نمى‏شناسم.» در این هنگام خداوند به او وحى فرمود كه در مجمع‏البحرین كسى هست كه از تو دانا‏تر است. موسى(ع) از خداوند تقاضا كرد كه اجازه دهد به دیدار آن مرد دانا برود، تا از او علم بیاموزد. خداوند به او فرمود به مجمع‏البحرین برود. به محلى مى‏رسد كه آن ماهى كه براى خوراكش برداشته زنده مى‏شود و به سوى دریا مى‏رود، در آن‏جا گم شده‌ی خود را پیدا مى‏كند.


    موسى(ع) با یكى از شاگردان جوانش، كه براى خدمت به او، همراهش بود، به راه افتادند. او تصمیم گرفته بود به جستجوى آن مرد دانا برود و او را پیدا كند و حاضر بود هر سختى و مشكلى را تحمل كند و هر راه طولانى را طى كند. داستان در قرآن چنین آغاز مى‏شود:

 و هنگامى كه موسى به خدمتكارش گفت: تا به محل تلاقى دو دریا نرسم، دست برنمى‏دارم، هر چند روزگارى طولانى بگذرانم.

    آیه‌ی 60


 ماهى زنده شد

 پس از مدتى طولانى كه راه رفتند، احساس خستگى كردند. كنار صخره‏اى به استراحت پرداختند. در این هنگام، آن ماهى‏ را  كه براى خوردن برداشته بودند، زنده شد و خود را به دریا رساند و شناكنان دور شد. جوانِ همراه حضرت موسى(ع) دید كه ماهى زنده شد و به دریا رفت، اما صبر كرد تا بعد از استراحتِ حضرت موسى(ع) ماجرا را به او بگوید؛ اما فراموش كرد و پس از مدت كوتاهى به راه خود ادامه دادند. بار دیگر موسى(ع) خسته و گرسنه شد. به خدمتكارش گفت: «غذایمان را بیاور بخوریم كه خسته و گرسنه‏ایم.» ناگهان جوان به یادش آمد كه غذایشان به دریا رفته است؛ گفت: «كنار آن صخره كه بودیم، ماهى زنده شد و به دریا رفت و این شیطان بود كه مرا دچار فراموشى كرد و موضوع را به تو نگفتم.» موسى(ع) گفت: «این همان چیزى است كه ما به دنبالش بودیم، باید برگردیم.» و از همان راهى كه آمده بودند، برگشتند. داستان در قرآن چنین ادامه مى‏یابد:

 پس هنگامى كه محل تلاقى آن دو رسیدند، ماهى‏شان را فراموش كردند و ماهى در دریا، راه خود را در پیش گرفت. سپس هنگامى كه گذشتند، به خدمتكارش گفت: غذایمان را بیاور كه از این سفرمان خستگى بسیار دیدیم. گفت: دیدى؟ وقتى به آن صخره پناه بردیم، من ماهى را فراموش كردم و جز شیطان، آن را از یاد من نبرد كه یادش كنم و به طور عجیبى راهش را در دریا پیش گرفت. گفت: این همان است كه ما جستجو مى‏كردیم. سپس با جستجوى رد پایشان برگشتند.

    آیات 61 الى 64

 سوال نكن

 وقتى به كنار صخره رسیدند، مرد دانا را یافتند. موسى(ع) ماجراى خود را تعریف كرد و با ادب و احترام فراوان از او اجازه خواست كه همراهش باشد و از علم و دانش او بهره‏مند شود. مرد دانا به او گفت: «تو نمى‏توانى با من همراه باشى چون كارهایى از من مى‏بینى كه تحملش برایت سخت است، زیرا علت آن كارها را نمى‏دانى.» موسى(ع) گفت: «اگر خدا بخواهد، خواهى دید كه من، هم صبر مى‏كنم و هم از تو اطاعت مى‏كنم و در هیچ كارى نافرمانى نخواهم كرد.» مرد دانا به او گفت: «یك شرط دارد و آن این است كه درباره‌ی هیچ چیز، سوال نكنى تا وقتى كه خودم برایت توضیح دهم.» موسى(ع) قبول كرد و همراه معلم خود به راه افتاد. ادامه‌ی داستان در قرآن چنین است:

 پس بنده‏اى از بندگان ما را یافتند كه از سوى خود به او رحمتى داده بودیم و از نزد خود به او دانشى آموخته بودیم. موسى به او گفت: آیا از تو پیروى كنم كه از آن‏چه آموخته شده‏اى به من یاد دهى كه رشد یابم؟ گفت: تو هرگز نمى‏توانى همراه من صبر كنى! و چگونه بر چیزى كه به آن علم ندارى صبر كنى؟ گفت: اگر خدا بخواهد مرا صبور خواهى یافت و در هیچ امرى از تو نافرمانى نمى‏كنم. گفت: اگر از من پیروى مى‏كنى، پس از چیزى سوال نكن تا وقتى كه از آن با تو سخن آغاز كنم.

    آیات 65 الى 70

 چرا كشتى را سوراخ كرد

 حضرت موسى(ع) و مرد دانا  رفتند و سوار یك كشتى شدند. آن مرد كشتى را سوراخ كرد. موسى(ع) با تعجب و ناراحتى گفت: «چرا كشتى را سوراخ كردى؟ آیا مى‏خواهى مردم را غرق كنى؟ كار خیلى بدى كردى!» معلم دانا به او نگاهى كرد و گفت: «نگفتم تو نمى‏توانى با من صبر كنى؟» موسى(ع) از اعتراض خود پشیمان شد و فوراً عذرخواهى كرد و گفت: «فراموش كردم، مرا ببخش و اجازه بده باز هم همراه تو باشم. دیگر سوال نخواهم كرد.» داستان در قرآن چنین ادامه دارد:

 پس رفتند تا وقتى كه سوار كشتى شدند. آن را سوراخ كرد. گفت: آیا آن را سوراخ كردى تا مردمش را غرق كنى! واقعاً كار ناپسندى كردى! گفت: آیا نگفتم كه تو هرگز نمى‏توانى همراه من صبر كنى؟ گفت: براى آن‏چه فراموش كرده‏ام مرا بازخواست نكن و در كارم بر من سخت نگیر.

    آیات 71 الى 73

 چرا او را كشتى؟

 مرد دانا موسى(ع) را بخشید و اجازه داد باز هم همراهش برود. از كشتى خارج شدند و رفتند. در راه، نوجوانى را دیدند. معلمِ موسى(ع) نوجوان را كشت! موسى(ع) حیرت‏زده به او نگاه مى‏كرد. پرسید: «چرا انسان بی گناهى را كشتى؟ واقعاً كار بدى كردى!» داستان در قرآن چنین است:

 پس رفتند تا نوجوانى را دیدند. پس او را كشت. گفت: آیا شخص بی گناهى را بدون این كه كسى را كشته باشد، كشتى؟ واقعاً كار زشتى كردى!

 



:: موضوعات مرتبط: قصص قرآنی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : محمدرضا فاطمی نژاد
تاریخ : سه شنبه 9 تير 1394
گزیده‌ای از بیانات رهبر انقلاب درباره امام زمان
استعمار توصیه می کند که ما باید کاری بکنیم که این عقیدۀ به مهدویت، به تدریج از بین مردم زایل بشود. تا وقتی عقیده به مهدویت در بین این مردم رایج است، نمی توانیم اینها را در اختیار بگیریم.
به گزارش جهان به نقل از مهر، گزیده‌ای از بیانات رهبر انقلاب اسلامی درباره امام زمان (عج) را با هم می خوانیم:

مصداق وعده‌ الهی

ما همین‌قدر می دانیم که وجود مقدس امام زمان، مصداق وعده‌ الهی است. همین‌قدر میدانیم که این بازمانده‌ خاندان وحی و رسالت، علم سرافراز خدا در زمین است. «السلام علیک ایها العلم المنصوب و العلم المصبوب و الغوث و الرحمة الواسعة وعدا غیر مکذوب». ... حجت خدا در بین مردم زنده است؛ موجود است؛ با مردم زندگی می کند؛ مردم را می بیند؛ با آنهاست؛ دردهای آنها، آلام آنها را حس میکند. انسانها هم، آنهائی که سعادتمند باشند، ظرفیت داشته باشند، در مواقعی به طور ناشناس او را زیارت می کنند. او وجود دارد؛ یک انسان واقعی، مشخص، با نام معین، با پدر و مادر مشخص و در میان مردم است و با آنها زندگی می کند. این، خصوصیت عقیده‌ ما شیعیان است. سخنرانی در سالروز میلاد امام عصر(عج) ۱۳۶۹/۱۲/۱۱

دنیا را از عدل و داد پر می کند و ظلم را ریشه‌کن می سازد

خصوصیت مهدی موعود(عجل‌الله‌تعالیفرجه‌وارواحنافداه) در نظر مسلمانان این است که: «یملأالله به‌الارض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا». عدل و داد، استقرار عدالت در جامعه، از بین بردن ظلم از سطح زمین، خصوصیت مهدی موعود است... بشر به سمت آن چیزی حرکت می کند که مظهر آن، وجود مقدس مهدی (علیه‌الصلاة والسلام‌ و عجل‌ الله‌ تعالی فرجه‌ الشریف) باشد و او کسی است که در احادیث متواتر وارد شده که دنیا را از عدل و داد پر میکند و ظلم را ریشه‌کن می سازد. سخنرانی در خجسته سالروز ولادت امام زمان(عج) ۱۳۶۸/۱۲/۲۲

تفاوت شیعیان با دیگر مسلمانان

همۀ مسلمانان، حقیقت مهدی موعود را از طریق روایات خدشه ناپذیری که از نبی اکرم(ص) و اولیای دین رسیده است، قبول دارند، اما این حقیقت در هیچ جای جهان اسلام، مثل محیط زندگی ملت عزیز ما و شیعیان، این برجستگی و این چهره درخشان و این روح پرتپش و پرامید را ندارد، این به خاطر آن است که ما به برکت روایات متواترۀ خودمان، شخص مهدی موعود را با خصوصیاتش می شناسیم. مردم ما ولی الله اعظم و جانشین خدا در زمین و بقیۀ اهل بیت پیامبر را با نام و خصوصیات می شناسند، از لحاظ عاطفی و فکری با او ارتباط برقرار می کنند، به او می گویند، به او شکوه می برند، از او می خواهند و آن دوران آرمانی – دوران حاکمیت ارزشهای والای الهی بر زندگی بشر را انتظار می برند، این انتظار دارای ارزش زیادی است. این انتظار به معنای آن است که وجود ظلم و ستم در عالم، چشمۀ امید را از دلهای منتظران نمی زداید و خاموش نمی کند. اگر این نقطۀ امید در زندگی جمعیتی نباشد، چاره ای ندارد جز این که به آیندۀ بشریت بدبین باشد. بیانات در دیدار مردم قم ۱۳۷۰/۱۱/۳۰

عید امید و نقطه‌ مقابل فضایی که دشمن می‌خواهد

این عید مایۀ امید و درست نقطۀ مقابل آن فضای یأس آلودی است که استکبار می خواهد در مقابل چشم مستضعفان عالم به وجود بیاورد. اگر امروز شما سیاستگذاران و طراحان برنامه های استکباری را مشاهده کنید، خواهید دید که از مهمترین کارها و هدفهای آنها یکی این است که در مقابل چشم مردم، فضای یأس آلودی نسبت به اصلاحاتی که باید انجام بگیرد، ایجاد کنند. ملتها باید از صلاح مأیوس بشوند، تا حربۀ استکبار کارگر بیفتد؛ والا اگر ملتها امیدوار باشند و امیدوار بمانند، حربۀ استکبار چندان کارگر نیست. سعی می کنند فضای تیره ای را در مقابل چشم ها ترسیم کنند؛ فضای تیره به این معنا که به ملتها تفهیم کنند که نیروی ذاتی شما، فرهنگ شما، اعتقادات شما، شخصیت و هویت ملی شما، نمی تواند برای شما کاری انجام بدهد؛ باید قدرتهای بزرگ به شما کمک کنند تا بتوانید حرکت کنید. درست صد و هشتاد درجه مقابل این فکر، فکر انتظاری است که بر محیط ما و بر محیط های اطرافیان مذهب اهل بیت (علیهم السلام) حاکم است. انتظار، یعنی دل سرشار از امید بودن نسبت به پایان راه زندگی بشر. ممکن است کسانی آن دوران را نبینند و نتوانند درک کنند – فاصله هست – اما بلاشک آن دوران وجود دارد؛ لذا تبریک این عید – که عید امید و عید انتظار فرج و گشایش است – درست نقطۀ مقابل آن چیزی است که دشمن می خواهد به وجود بیاورد. بیانات در دیدار مردم قم ۱۳۷۰/۱۱/۳۰

ملتی که معتقد به ظهور است هرگز تسلیم نمی‌شود

ملتی که به خدا معتقد و مؤمن و متکی است و به آینده امیدوار است و با پرده نشینان غیب در ارتباط است؛ ملتی که در دلش خورشید امید به آینده و زندگی و لطف و مدد الهی میدرخشد، هرگز تسلیم و مرعوب نمی شود و با این حرفها، از میدان خارج نمی گردد. این، خصوصیت اعتقاد به آن معنویت مهدی علیه آلاف التحیة والثناء است. عقیده به امام زمان، هم در باطن فرد، هم در حرکت اجتماع و هم در حال و آینده، چنین تأثیر عظیمی دارد. این را باید قدر دانست. دیدار در روز میلاد پربرکت حضرت ولی عصر(عج) ۱۳۷۴/۱۰/۱۷

جامعه باید با ایجاد آمادگی پذیرای مهدی موعود(ع) بشود

امام زمان می‌آید انجام می دهد، یعنی چه؟! امروز تکلیف شما چیست؟ شما امروز باید چه بکنی؟ شما باید زمینه را آماده کنی، تا آن بزرگوار بتواند بیاید و در آن زمینه آماده، اقدام فرماید. از صفر که نمیشود شروع کرد! جامعه‌ای می تواند پذیرای مهدی موعود ارواحنافداه باشد که در آن آمادگی و قابلیت باشد، والّا مثل انبیا و اولیای طول تاریخ میشود. چه علّتی داشت که بسیاری از انبیای بزرگ اولی‌العزم آمدند و نتوانستند دنیا را از بدیها پاک و پیراسته کنند؟ چرا؟ چون زمینه‌ها آماده نبود. بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم ۱۳۷۶/۰۹/۲۵

شب نیمه‌ شعبان تالی تلو لیلة القدر

یکی از مهمترین روزهای سال، همین روز نیمۀ شعبان است که هم مصادف با ولادت ذی جود مسعود حضرت بقیه الله (ارواحنا فداه) شده است، و هم شب و روز نیمه شعبان – با قطع نظر از ولادت این بزرگوار در این شب و روز – از لیالی و ایام متبرک هستند. شب نیمۀ شعبان، شب بسیار متبرکی است، تالی تلو لیالی قدر، و وقت توجه و تذکر و توسل به ذیل عنایات باری تعالی و طلب و درخواست است. اعمال و ادعیه ای هم دارد که اگر موفق شده اید و آنها را انجام داده اید، که انشاءالله مشمول قبول پروردگار باشد، اگر کسانی هم غفلت کردند و توجه نداشتند، به یاد نگه دارند که همه سال، شب نیمۀ شعبان را مغتنم بشمارند. بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم ۱۳۷۶/۰۹/۲۵

عقیده مشترک همه مسلمانان

این عقیده که همۀ مسلمانها به آن معتقدند، مخصوص شیعه نیست، البته در خصوصیات و جزئیاتش، بعضی فِرَق، حرفهای دیگری دارند، اما اصل این که چنین دورانی پیش خواهد آمد و یک نفر از خاندان پیامبر چنین حرکت عظیم الهی را انجام خواهد داد و «یملا الله به الارض قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما»، بین مسلمانها متواتر است. همه، این را قبول دارند. بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم ۱۳۷۶/۰۹/۲۵

تلاش استعمار بر علیه مهدویت

بنده سندی را دیدم که در آن بزرگان استعمار و فرماندهان استعماری توصیه می کنند که ما باید کاری بکنیم که این عقیدۀ به مهدویت، به تدریج از بین مردم زایل بشود! آن روز استعمارگرهای فرانسوی و استعمارگرهای انگلیسی در بعضی جاهای آن مناطق بودند – فرقی نمی کند که استعمار از کجا باشد – استعمارگرهای خارجی، قضاوتشان این بود که تا وقتی عقیدۀ به مهدویت در بین این مردم رایج است، ما نمی توانیم اینها را درست در اختیار بگیریم! ببینید عقیدۀ به مهدویت چه قدر مهم است! چه قدر خطا می کنند کسانی که به اسم روشنفکری و به اسم تجددطلبی می آیند و عقاید اسلامی را بدون مطالعه، بدون اطلاع، بدون اینکه بدانند دارند چه کار می کنند، مورد تردید و تشکیک و اینها قرار می دهند اینها همان کاری را که دشمن می خواهد، راحت انجام می دهند! بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم ۱۳۷۶/۰۹/۲۵

اعتقاد به مهدویت منشأ امید

چند خصوصیت در این عقیدۀ مهدویت هست، که این خصوصیات برای هر ملتی، در حکم خون در کالبد و در حکم روح در جسم است. یکی، امید است. گاهی اوقات دستهای قلدر و قدرتمند، ملتهای ضعیف را به جایی می رسانند که امیدشان را از دست می دهند. وقتی امید را از دست دادند دیگر هیچ اقدام نمی کنند، می گویند چه فایده ای دارد؟ ما که دیگر کار از کارمان گذشته است، با چه کسی دربیفتیم؟ چه اقدامی بکنیم؟ برای چه تلاش بکنیم؟ ما که دیگر نمی توانیم! اعتقاد به مهدویت، به وجود مقدس مهدی موعود (ارواحنا فداه)، امید را در دلها زنده می کند. هیچ وقت انسانی که معتقد به این اصل است، ناامید نمی شود. چرا؟ چون می داند یک پایان روشن حتمی وجود دارد، برو برگرد ندارد. سعی می کند که خودش را به آن برساند. بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم ۱۳۷۶/۰۹/۲۵

عید همه انسانهای پاک و آزاده عالم

روز ولادت مهدی موعود (ارواحنا لتراب مقدمه الفدا) ، حقیقتا روز عید همۀ انسانهای پاک و آزادۀ عالم است. فقط کسانی در این روز ممکن است احساس شادی و خرسندی نکنند که یا جزو پایه های ظلم، یا جزو پیروان طواغیت و ستمگران عالم باشند، والا کدام انسان آزاده ای است که از گسترش عدالت، از برافراشته شدن پرچم دادگری و رفع ظلم در سراسر جهان خرسند نشود و آن را آرزو نکند. بیانات در دیدار جمعی از بسیجیان ۱۳۷۸/۰۹/۰۳

منبع برکت، علم، درخشندگی و زیبایی

جوانان عزیز، بسیجیان، یکی از آن خورشیدهای فروزان به فضل و کمک پروردگار و به ارادۀ الهی، امروز در زمان ما به عنوان بقیةالله فی ارضه، به عنوان حجّةالله علی عباده، به عنوان صاحب زمان و ولی امر مطلق الهی در روی زمین وجود دارد. برکات وجود او، انوار ساطعه از وجود او، امروز هم به بشر می رسد. امروز هم انسانیت با همۀ ضعفها، گمراهیها و گرفتاریهایش از انوار تابناک این خورشید معنوی و الهی که بازماندۀ اهل بیت است استفاده می کند. امروز وجود مقدس حضرت حجت (ارواحنا فداه) در میان انسانهای روی زمین، منبع برکت، منبع علم، منبع درخشندگی، زیبایی و همۀ خیرات است. چشمهای ناقابل و تیرۀ ما آن چهرۀ ملکوتی را از نزدیک نمی بیند، اما او مثل خورشیدی، درخشان است، با دلها مرتبط و با روحها و باطنها متصل است و برای انسانی که دارای معرفت باشد، موهبتی از این برتر نیست که احساس کند ولی خدا، امام بر حق، عبد صالح، بندۀ برگزیده در میان همه بندگان عالم و مخاطب به خطاب خلافت الهی در زمین با او، در کنار اوست، او را می بیند و با او مرتبط است. آروزی همۀ بشر، وجود چنین عنصر والایی است. عقده های فروخوردۀ انسانها در طول تاریخ، چشم به انتهای این افق دوخته است تا انسان والا و برگزیده از برگزیدگان خدا بیاید، تار و پود ظلم و ستم را که انسانهای شریر در همۀ تاریخ تنیده اند از هم بدرد. بیانات در دیدار جمعی از بسیجیان ۱۳۷۸/۰۹/۰۳

زمینه‌ای آماده‌تر از همیشه

امروز، هم بشریت بیش از بسیاری از دورانهای تاریخ، دچار ظلم و جور است، هم پیشرفتی که امروز بشریت کرده است، معرفت پیشرفته تر است. ما به زمان ظهور امام زمان (ارواحنا فداه) این محبوب قلبی انسانها نزدیک شده ایم زیرا معرفتها پیشرفت کرده است. امروز ذهنیت بشر، آمادۀ آن است که بفهمد. بداند و یقین کند که انسان والایی خواهد آمد و بشریت را از زیر بارهای ظلم و ستم نجات خواهد داد، همان چیزی که همۀ پیغمبران برای آن تلاش کرده اند همان چیزی که پیغمبر اسلام در آیۀ قرآن، وعدۀ آن را به مردم داده است «و یضع عنهم اصرهم والاغلال التی کانت علیهم» دست قدرت الهی به وسیلۀ یک انسان عرشی یک انسان خدایی، یک انسان متصل به عالمهای غیبی، معنوی و عوالمی که برای انسانهای کوته نگری مثل ما قابل درک و تشخیص نیست می تواند این آرزو را برای بشریت برآورده کند، لذا دلها، شوقها و عشقها به سمت آن نقطه، متوجه و روز به روز متوجه تر است. ملت ایران، امروز این امتیاز بزرگ را دارد که فضای کشور، فضای امام زمان است. نه فقط شیعه در همۀ عالم، بلکه همۀ مسلمانها در انتظار مهدی موعودند. امتیاز شیعه این است که این موعود الهی و قطعی همۀ طوایف مسلمین بلکه همۀ ادیان الهی را با اسم و رسم و خصوصیات و تاریخ ولادت می شناسند. بیانات در دیدار جمعی از بسیجیان ۱۳۷۸/۰۹/۰۳

جلوه‌های حضور مهدی(عج)

خیلی از بزرگان ما در همین دوران غیبت، آن عزیز و محبوب دلهای عاشقان و مشتاقان را از نزدیک، زیارت کرده اند. بسیاری از نزدیک با او بیعت کرده اند. بسیاری از او سخن دلگرم کننده، شنیده اند. بسیاری از او نوازش دیده اند و بسیار دیگری بدون این که او را بشناسند از او لطف و نوازش و محبت دیده و او را نشناخته اند. در همین جبهۀ جنگ تحمیلی، جوانهایی که در لحظه های حساس، احساس نورانیت و معنویت کردند لطفی از غیب به سوی دلهای خودشان حس و لمس کردند و نشناختند و نفهمیدند بسیارند. امروز هم همان جور است. بیانات در دیدار جمعی از بسیجیان ۱۳۷۸/۰۹/۰۳

پیوند ناگسستنی

بسیج به معنی حضور و آمادگی درهمان نقطه ای است که اسلام و قرآن و امام زمان (ارواحنا فداه) و این انقلاب مقدس به آن نیازمند است لذا پیوند میان بسیجیان عزیز و حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) مهدی موعود عزیز ـ یک پیوند ناگسستنی و همیشگی است. بیانات در دیدار جمعی از بسیجیان ۱۳۷۸/۰۹/۰۳

مراقبت از کشور و ملت ایران

و امام زمان (ارواحنا فداه) – که این کشور و این ملت در ید قدرت و قبضۀ اوست – مراقب این کشور و این ملت است.
بیانات در دیدار با اقشار مختلف مردم ۱۳۷۸/۱۲/۱۱

درسهای عمیق میلاد

این میلاد و این یاد بزرگ باید به ما درس بدهد. احساسات بسیار خوب است. عواطف، پشتوانۀ بسیاری از اعمال نیکوی انسانهاست. ایمان و عقیده ی قلبی به وجود این منجی عظیم عالم، شفابخش بسیاری از بیماریها و دردهای معنوی و روحی و اجتماعی است ولی فراتر از همه ی اینها ما باید از این یاد از این خاطره، از این حادثۀ عظیم، درس بگیریم. هر سال این جشنها برپا می شود و دلها را معطر می کند اگر درسهای عمیقی که در تجدید این خاطره وجود دارد برای رفتار ما و عمل ما بتواند یک آموزنده و معلم به حساب بیاید یقیناً پیشرفت جامعۀ ما به سمت کمال روانتر و سریعتر خواهد شد. یک درس از این درسها این است که همه بدانند، همه اذعان و باور کنند که حرکت عالم به سمت صلاح است، به سمت آفاق روشن است. مستکبران عالم هر چه میخواهند بگویند، تظاهربه قدرت نمایی بکنند، اما لشکر حق و حقیقت و کاروانی که بشریت را به سمت سرمنزل عدل و داد پیش می برد روزبه روز در حال افزایش یافتن است. گذشت سالها نمی تواند این امید را در دلها از بین ببرد یا کم فروغ کند که در آینده که امیدواریم آن آینده چندان دور نباشد – همۀ آحاد بشر طعم عدالت را به معنای واقعی کلمه خواهند چشید. حقانیت آن دولت الهی و حکومت ربوبی در زمین در این است که همه ی آحاد بشر سهم خود را از معرفت حقیقت و عمل به حقیقت خواهند گرفت قدرتمندان و مستکبران و زورگویان و زراندوزان و زورمداران عالم هر چه تلاش کرده اند و بکنند، نخواهند توانست این حرکت را، این رفتار طبیعی بشر را به سمت صلاح متوقف کنند. البته در کار خدا در زمین طفره نیست. کارها بر طبق روال طبیعی انجام می گیرد، اما طبیعت و فطرت عالم این است، طبیعت عالم این است که به سمت کمال برود و می رود. بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم در سالروز میلاد خجسته امام زمان(عج) ۱۳۷۹/۰۸/۲۲

شعارهای امام زمان (عج)

شعارهایی که امام زمان (علیه الصّلاة والسّلام و عجّل الله تعالی فرجه) بر سر دست خواهد گرفت و عمل خواهد کرد امروز شعارهای مردم ماست، شعارهای یک کشور و یک دولت است، این خودش یک گام بسیار بلندی به سوی اهداف امام زمان است یک روزی شعار توحید، شعار معنویت، شعار دینداری در دنیا منسوخ شده بود، سعی کرده بودند به طور کلی آن را به دست فراموشی بسپارند، اما امروز در این منطقۀ عالم، این شعارها، شعارهای رسمی حکومت است، شعارهای رسمی ادارۀ کشور و آحاد ملت است، علاوه بر این شعارها آرزوی ملتهای مسلمان در بسیاری از کشورهای دنیاست و این شعارها یک روز تحقّق پیدا خواهد کرد. بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم در سالروز میلاد خجسته امام زمان(عج) ۱۳۷۹/۰۸/۲۲

روز ظهور

این زمینه ها وقتی آماده شد، آن وقتی که معلوم شد در مقابل قدرت مادی متسکبران عالم، زمینه ی این وجود دارد که آحاد بشر بتوانند بر روی حرف حق خود بایستند، آن روز، روز ظهور امام زمان است آن روز، روزی است که منجی عالم بشریت به فضل پروردگار ظهور کند و پیام او همۀ دلهای مستعد را که در همه جای جهان هستند، به خود جذب کند و آن وقت دیگر قدرتهای ستمگر، قدرتهای زورگو، قدرتهای متکی به زر و زور نتوانند حقیقت را – آن چنانی که قبل از آن همیشه کرده اند – با فشار زر و زور خود به عقب بنشانند یا مکتوم نگهدارند. بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم در سالروز میلاد خجسته امام زمان(عج) ۱۳۷۹/۰۸/۲۲

قطعیت غلبه صلاح بر فساد

از نظر اسلام و بینش اسلامی، جریان عالم به سمت حاکمیت حق و به سمت صلاح است، این بروبرگرد هم ندارد. ... همۀ انبیاء و اولیاء آمده اند تا انسان را به آن بزرگراه اصلی ای سوق بدهند که وقتی وارد آن شد. بدون هیچ گونه مانعی تمام استعدادهایش می تواند بروز کند انبیاء و اولیاء این مردم گمگشته را مرتب از این کوه و کمر و دشتها و کویرها و جنگلها به سمت این راه اصلی سوق دادند و هدایت کردند. هنوز بشریت به نقطۀ شروع آن صراط مستقیم نرسیده است آن در زمان ولی عصر (ارواحنا فداه) محقق خواهد شد لیکن همه این تلاشها اصلا بر اساس این بینش است که نهایت این عالم، نهایت غلبۀ صلاح است ممکن است زودتر بشود، ممکن است دیرتر بشود، اما بروبرگرد ندارد، قطعا این طوری است که در نهایت صلاح بر فساد غلبه خواهد کرد. قوای خیر بر قوای شر غلبه می کنند. این هم یک نقطه از نقاط جهان بینی اسلامی است که در آن هیچ گوهه تردیدی نیست. بیانات در دیدار مسؤولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ایران ۱۳۷۹/۰۹/۱۲

زندگی بشر از آن‌جا به بعد است!

دنیای سرشار از عدالت و پاکی و راستی و معرفت و محبت دنیای دوران امام زمان است که زندگی بشر هم از آن جا به بعد است. زندگی حقیقی انسان در این عالم، مربوط به دوران بعد از ظهور امام زمان است که خدا می داند بشر در آنجا به چه عظمتهایی نایل خواهد شد. خطبه‌های نماز جمعه‌ تهران ۱۳۷۹/۰۱/۲۶

روز تحقق شعارها

شعارهایی که امام زمان علیه‌الصلاةوالسلام‌ و عجل‌ الله‌ تعالی‌ فرجه بر سر دست خواهد گرفت و عمل خواهد کرد، امروز شعارهای مردم ماست؛ شعارهای یک کشور و یک دولت است... . این شعارها یک روز تحقق پیدا خواهد کرد.بیانات در سالروز میلاد خجسته‌ی امام زمان (عج) ۱۳۷۹/۰۸/۲۲

یک حکومت صددرصد مردمی

حکومت آینده‌ حضرت مهدی موعود ارواحنافداه، یک حکومت مردمی به تمام معناست... امام زمان، تنها دنیا را پر از عدل و داد نمی کند؛ امام زمان از آحاد مؤمن مردم و با تکیه به آنهاست که بنای عدل الهی را در سرتاسر عالم استقرار می بخشد و یک حکومت صددرصد مردمی تشکیل می دهد. دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نیمه‌ی شعبان در مصلای تهران ۱۳۸۱/۰۷/۳۰

ناظر است و میبیند!

امام زمان ناظر است و میبیند. انتخابات شما را امام زمان دید؛ اعتکاف شما را امام زمان دید؛ تلاش شما جوان‌ها را برای آذین‌بندی نیمه‌ی شعبان، امام زمان دید؛ حضور شما زن و مرد را در میدان‌های گوناگون، امام زمان دیده است و میبیند؛ حرکت دولتمردان ما را در میدان‌های مختلف، امام زمان میبیند و امام زمان از هر آنچه که نشانه‌ی مسلمانی و نشانه‌ی عزم راسخ ایمانی در آن هست و از ما سر میزند، خرسند میشود. اگر خدای نکرده عکس این عمل بکنیم، امام زمان را ناخرسند میکنیم. ببینید، چه عامل بزرگی است. دیدار اقشار مختلف مردم به‌مناسبت نیمه‌ی شعبان ۱۳۸۴/۰۶/۲۹

عید بزرگ

جشن میلاد حضرت حجت (عجّل الله فرجه و ارواحنا فداه) برای عموم شیعیان، بلکه همۀ عدالتخواهان عالم، یک عید بزرگ است؛ لذا مردم ما در این جشن با همۀ وجود و با دل و جان، محبت و ارادت خود را به آستان حضرت بقیةالله (ارواحنا فداه) ابراز می کنند. آنچه برای ما – به عنوان دوستداران و معتقدان به امامت و ولایت حضرت مهدی (سلام الله علیه) – مهم است، این است که علاوه ی بر اظهار ارادت و شادی، از این خاطرۀ تاریخی، یا از این اعتقاد شیعی درس بگیریم. بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نیمه‌ی شعبان در مصلای تهران ۱۳۸۱/۰۷/۳۰

امتیاز شیعه در مبحث مهدویت

البته اعتقاد به ظهور مهدی در دورانی از تاریخ، مخصوص شیعه نیست؛ همۀ مسلمانان، اعم از شیعه و سنی به این معنا معتقدند؛ بلکه غیرمسلمانان هم به یک صورت معتقدند؛ منتها امتیاز شیعه در این است که این شخصیت نجات بخش بشریت را با نام و نشان و خصوصیات می شناسد و معتقد است او همواره برای دریافت دستور الهی ، حاضر و آماده است. هر وقت پروردگار عالم به او دستور دهد، او آمادۀ شروع آن کار عظیمی است که بناست بشریت و تاریخ را متحول کند. آنچه ما به عنوان یک درس و تعلیم معرفتی و عملی از این قضیه باید بگیریم، مهم است. بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نیمه‌ی شعبان در مصلای تهران ۱۳۸۱/۰۷/۳۰

عدالت، برجسته‌ترین شعار مهدویت

برجسته ترین شعار مهدویت عبارت است از عدالت. مثلاً در دعای ندبه وقتی شروع به بیان و شمارش صفات آن بزرگوار می کنیم، بعد از نسبت او به پدران بزرگوار و خاندان مطهرش، اولین جمله ای که ذکر می کنیم، این است: «این المعدّ لقطع دابر الظلّمه، این المنتظر لاقامه الامت والعوج، این المرتجی لازاله الجور والعدوان» ؛ یعنی دل بشریت می تپد تا آن نجاتبخش بیاید و ستم را ریشه کن کند؛ بنای ظلم را - که در تاریخ بشر، از زمانهای گذشته همواره وجود داشته و امروزهم با شدت وجود دارد - ویران کند و ستمگران را سر جای خود بنشاند؛ این اولین درخواست منتظران مهدی موعود ازظهور آن بزرگوار است. یا در زیارت آل یاسین وقتی خصوصیات آن بزرگوار را ذکر می کنید، یکی از برجسته ترین آنها این است که «الّذی یملأ الارض عدلا و قسطا کما ملأت ظلما و جورا». انتظار، این است که او همۀ عالم - نه یک نقطه - را سرشار از عدالت کند و قسط را در همه جا مستقر نماید. در روایاتی هم که دربارۀ آن بزرگوار هست، همین معنا وجود دارد. بنابراین انتظار منتظران مهدی موعود، در درجۀ اول، انتظار استقرار عدالت است. بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نیمه‌ی شعبان در مصلای تهران ۱۳۸۱/۰۷/۳۰

اولین درس

اولین درس عملی از این موضوع این است که نابود کردن بنای ظلم در سطح جهان، نه فقط ممکن است، بلکه حتمی است. این مطلب بسیار مهمی است که نسلهای بشری امروز معتقد نباشند که در مقابل ظلم جهانی، نمی شود کاری کرد. امروز وقتی ما با نخبگان سیاسی دنیا از ظلمهای مراکز قدرت بین المللی و سیستم جهانی ِ ظلم - که امروز به سرکردگی استکبار در همۀ دنیا وجود دارد – صحبت می کنیم، می بینیم آنها می گویند بله، چیزی که شما می گویید، درست است؛ واقعاً دارند ظلم می کنند؛ اما کاری نمی شود کرد! یعنی مجموعۀ بزرگی از نخبگان که سررشتۀ کار در دنیا در دست آنهاست، اسیر یأس و ناامیدی اند و این یأس و ناامیدی را به ملتهای خود سرریز می کنند و آنها را از این که بتوان نقشۀ ظالمانه و شیطانی امروز دنیا را عوض کرد، مأیوس می کنند. بدیهی است که انسانهای مأیوس نمی توانند هیچ حرکتی در راه اصلاح انجام بدهند. آن چیزی که انسانها را وادار به کار و حرکت می کند، نور و نیروی امید است. اعتقاد به مهدی موعود، دلها را سرشار از نور امید می کند. برای ما که معتقد به آیندۀ حتمی ظهور مهدی موعود (علیه السلام) هستیم، این یأسی که گریبانگیر بسیاری از نخبگان دنیاست ، بی معناست. ما می گوییم نخیر، می شود نقشۀ سیاسی دنیا را عوض کرد؛ می شود با ظلم و مراکز قدرت ظالمانه درگیر شد و در آینده نه فقط این معنا امکان پذیر است، بلکه حتمی است. وقتی ملتی معتقد است نقشۀ ظالمانه و شیطانیِ امروز در کل عالم قابل تغییر است، آن ملت شجاعت پیدا می کند دست تقدیر، تسلط بر ستمگران را برای همیشه به طور مسلّم ننوشته است. بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نیمه‌ی شعبان در مصلای تهران ۱۳۸۱/۰۷/۳۰

راه استقرار عدالت مهدوی

درس دیگری که اعتقاد به مهدویت و جشنهای نیمه شعبان باید به ما بدهد، این است: عدالتی که ما در انتظار آن هستیم – عدالت حضرت مهدی (علی علیه السّلام) که مربوط به سطح جهان است – با موعظه و نصیحت به دست نمی آید؛ یعنی مهدی موعود ملتها نمی آید ستمگران عالم را نصیحت کند که ظلم و زیاده طلبی و سلطه گری و استثمار نکند. با زبان نصیحت، عدالت در هیچ نقطۀ عالم مستقر نمی شود. استقرار عدالت، چه در سطح جهان – آن طور که آن وارث انبیاء انجام خواهد داد – و چه در همۀ بخشهای دنیا، احتیاج به این دارد که مردمان عادل و انسانهای صالح و عدالت طلب، قدرت را در دست داشته باشند و با زبان قدرت با زورگویان حرف بزنند. با کسانی که سرمست قدرت ظالمانه هستند، نمی شود با زبان نصیحت حرف زد؛ با آنها باید با زبان اقتدار صحبت کرد. آغاز دعوت پیغمبران الهی با زبان نصیحت است؛ اما بعد از آن که توانستند طرفداران خود را گرد بیاورند و تجهیز کنند، آنگاه با دشمنان توحید و دشمنان بشریت، با زبان قدرت حرف می زدند. بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نیمه‌ی شعبان در مصلای تهران ۱۳۸۱/۰۷/۳۰

ویرانی کاخ‌های ستم

امام زمان (ارواحنافداه) با اقتدار و قدرت و تکیه بر توانایی ای که ایمان والای خود او و ایمان پیروان و دوستانش، او را مجهز به آن قدرت کرده است، می رود گریبان ستمگران عالم را می گیرد و کاخهای ستم را ویران می کند. بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نیمه‌ی شعبان در مصلای تهران ۱۳۸۱/۰۷/۳۰

حکومت مردمی به تمام معنا

درس مهم دیگری که وجود دارد، این است که حکومت آیندۀ حضرت مهدی موعود (ارواحنافداه) یک حکومت مردمیِ به تمام معناست. مردمی یعنی چه؟ یعنی متکی به ایمانها و اراده هاو بازوان مردم است. امام زمان، تنها دنیا را پر از عدل و داد نمی کند؛امام زمان از آحاد مؤمن مردم و با تکیه به آنهاست که بنای عدل الهی را در سرتاسر عالم استقرار می بخشد و یک حکومت صددرصد مردمی تشکیل می دهد؛ اما این حکومت مردمی با حکومتهای مدعی مردمی بودن و دمکراسی در دنیای امروز از زمین تا آسمان تفاوت دارد. آنچه امروز در دنیا اسم دمکراسی و مردم سالاری را روی آن گذاشته اند، همان دیکتاتوریهای قدیمی است که لباس جدید بر تن کرده است؛ یعنی دیکتاتوری گروهها. اگر رقابت هم وجود دارد، رقابت بین گروههاست و مردم در این میان هیچکاره اند. یک گروه به قدرت دست پیدامی کنند و در سایۀ قدرت سیاسی که همه ی زمامهای امور را در کشور در اختیار او می گذارد و با سوءاستفاده از این قدرت،ثروت و پول و سرمایه را به نفع خود گردآوری می کند و آنها را در راه به دست آوردن دوبارۀ قدرت مصرف می کند. دمکراسی های امروز دنیا بر پایۀ تبلیغات دروغ و فریبنده و مسحور کردن چشمها و دلهاست. امروز در دنیا هرجا شعار دمکراسی می دهند، شما ببینید برای تبلیغات کاندیداهای ریاست جمهوری و یا نمایندگان مجلس چه کار می کنند. پول خرج می کنند. دمکراسی در پنجۀ اقتدار پول اسیر است. مردم سالاری امام زمان – یعنی مردم سالاری دینی – با این روش، به کلی متفاوت است. بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نیمه‌ی شعبان در مصلای تهران ۱۳۸۱/۰۷/۳۰

پرتو کوچکی از آن حقیقت درخشان

در نظام اسلامی که مظهر کامل آن، حکومت حضرت بقیةالله (ارواحنافداه) است، فریب و حیله گری برای جلب آراء مردم، خودش جرم است؛ استفاده ار قدرت برای به دست آوردن پول، یکی از بزرگترین جرائم است. آنجا یاران حضرت مهدی موظفند در سطوح پایین زندگی کنند. نظام اسلامی ما پرتو کوچکی از آن حقیقت درخشان است. ما هرگز این ادعا را نکردیم و نمی کنیم، اما باید نشانه ای از او داشته باشیم. بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نیمه‌ی شعبان در مصلای تهران ۱۳۸۱/۰۷/۳۰

توسل و انس معنوی با امام زمان(علیه‌السلام)

این توسلاتی که در زیارات مختلف وجود دارد که بعضی از اینها اسانید خوبی هم دارد، اینها بسیار باارزش است. و توسل، توجه، انسِ با آن بزرگوار از دور. این انس به معنای این نیست که حالا کسی ادعا کند که من خدمت حضرت میرسم یا صدای ایشان را میشنوم؛ ابداً اینجور نیست. غالب آنچه که در این زمینه گفته میشود، ادعاهائی است که یا دروغ است، یا طرف دروغ هم نمیگوید، تصور میکند، تخیل میکند. ما کسانی را دیدیم. آدمهای دروغگوئی نبودند، اما خیال میکردند، تخیل میکردند؛ تخیلات خودشان را به عنوان واقعیت برای این و آن نقل میکردند! نبایستی تسلیم اینها شد. راه درست، راه منطقی. آن توسل، توسل از دور است؛ توسلی است که امام آن را از ما میشنود، ان‌شاءاللَّه می پذیرد؛ ولو اینکه ما با مخاطب خودمان از دور داریم حرف میزنیم؛ اشکالی ندارد. خدای متعال سلامِ سلام‌دهندگان و پیامِ پیام‌دهندگان را به آن بزرگوار میرساند. این توسلات و این انس معنوی بسیار خوب و لازم است. بیانات در دیدار اساتید و فارغ‌التحصیلان تخصصی مهدویت
 
منبع : http://jahannews.com/vdcdnk0ojyt0xj6.2a2y.html

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : محمدرضا فاطمی نژاد
تاریخ : یک شنبه 7 تير 1394
غیبت کبری و صغری

غيبت كوتاه مدت يا غيبت صغري 
مدت غيبت صغري بيش از هفتاد سال بطول نينجاميد.از سال 260هجری قمری تاسال 329هجری قمری كه دراين

مدت نايبان خاص ،به محضرحضرت مهدي (ارواحنا فداه) مي رسيدند،و پاسخ سؤالات را به مردم مي

رساندند.نايبان خاص كه افتخار رسيدن به محضر امام(ارواحنا فداه) را داشته اند ،چهار تن مي باشند كه به " نواب

خاص " يا " نايبان ويژه " معروفند . نخستين نايب خاص مهدي (ارواحنا فداه) عثمان بن سعيد اسدي است . كه

ظاهرا بعد از سال 260 هجري وفات كرد ، و در بغداد به خاك سپرده شد . عثمان بن سعيد از ياران و شاگردان مورد

اعتماد امام دهم و امام يازدهم بود و خود در زير سايه امامت پرورش يافته بود . محمد بن عثمان : دومين سفير و

نايب امام ع   محمد بن عثمان بن سعيد فرزند عثمان بن سعيد است كه در سال 305هجري وفات كرد و در بغداد

بخاك سپرده شد .نيابت و سفارت محمد بن سعيد نزديك چهل سال بطول انجاميد . حسين بن روح نوبختي:سومين سفير ، حسين بن روح نوبختي بود كه در سال 326هجري فوت كرد . علي بن محمد سمري:

چهارمين سفير و نايب امام حجه بن الحسن ( ع ) است كه در سال 329هجري قمري در گذشت و در بغداد دفن

شد .آرامگاه وي نزديك آرامگاه عالم و محدث بزرگ ثقه الاسلام محمد بن يعقوب كليني است .همين بزرگان و

عالمان و روحانيون برجسته و پرهيزگار و زاهد و آگاه در دوره غيبت صغري واسطه ارتباط مردم با امام غايب و حل

مشكلات آنها بوسيله حضرت مهدي(ارواحنا فداه)بودند .



:: برچسب‌ها: غیبت صغرا و کبرا , امام زمان(ارواحنا فداه) , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
:: ادامه مطلب
نویسنده : محمدرضا فاطمی نژاد
تاریخ : شنبه 6 تير 1394
سخنان امام زمان (ارواحنا فداه) درمورد ظهورخود
امام زمان(عج) درباره ظهور خود چه فرموده‌اند؟

*امام زمان(عج) درباره ظهور خود چه فرموده‌اند؟
ـ مهم‌ترین سخن آن حضرت در این باره مطلبی است که از طریق محمد بن عثمان (دومین نایب خاص) در پاسخ به نامه اسحاق بن یعقوب، بیان فرموده‌اند، در آن جا آمده است:

و اما وقت ظهور من به اراده خداوند متعال بستگی دارد، کسانی که وقت آن را تعیین می‌کنند، دروغگو هستند.

ابوعلی می‌گوید: از محمد بن عثمان عمروی شنیدم که می‌گفت: ... و پرسیدم که فرج کی خواهد بود؟ پاسخ آمد: تعیین‌کنندگان وقت، دروغ می‌گویند.

در بیان امام مهدی(عج) و روایات سایر ائمه نیز تعیین وقت برای ظهور مردود شمرده شده است، البته حضرت(عج) فرموده‌اند: «برای تعجیل فرج، زیاد دعا کنید».

*آیا خود امام زمان(عج) مایل و منتظر ظهور است؟
ـ باید بدانیم که امام زمان(عج) از همه ما بیش‌تر آرزوی ظهور دارد و برای آن دعا می‌کند و بارها به شیعیان نیز فرموده‌اند: برای تعجیل در ظهورم دعا کنید، آن حضرت با دیدن این همه ظلم و فساد، بیش از ما ناراحت می‌شود و منتظر روزی است که بتواند عدالت و معنویت و اسلام را در تمام جهان حکم‌فرما کند.

طبق روایت امام صادق(ع)، منظور از مضطر (ناچار) در آیه ۶۲ سوره نمل، امام زمان(عج) است؛ یعنی ایشان در دوران غیبت در حال ناچاری به سر می‌برند و هر آن منتظر پایان این دوران است.

*امام زمان(عج) هنگام ظهور به چه زبانی صحبت می‌کنند؟
برای نوع گویش امام مهدی(عج) دلیل و مدرک خاصی نداریم، اما بر اساس روایات مربوطه، امام معصوم به همه زبان‌ها آگاه است و با هر کس به زبان خودش سخن می‌گوید؛ مقتضای امامت نیز همین است، ضمن آنکه حضرت مهدی(عج) در زمان غیبت و در تشرفات نیز به زبان شخص مخاطب سخن گفته است؛ زیرا مقتضای ایجاد ارتباط کلامی نیز همین است.

آری، شاید با توجه به اینکه زبان قرآن و سنت (زبان اسلام) عربی است، در حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) نیز زبان رسمی زبان عربی باشد (همان گونه که در دنیای امروز انگلیسی، زبان بین‌المللی است) و همه مردم یا غالب آن‌ها به زبان عربی آشنا خواهند شد.

*آیا می‌توان وقت ظهور را پیش‌بینی کرد؟
ظهور امام زمان(عج) به اراده الهی بستگی دارد که در صورت فراهم بودن شرایط، به دستور خداوند تحقق می‌باید، بنابراین تاریخ آن را فقط خداوند می‌داند و هیچ‌کس نمی‌تواند تاریخ دقیق آن را پیش‌بینی کند، در روایات بیان شده که هر کس وقتی را برای ظهور مشخص کند، دروغگوست.

«مهزم اسدی» از امام صادق(ع) پرسید: فدایت شوم! ظهور قائم آل محمد(عج) و تشکیل دولت حق که در انتظارش هستید، طول کشید؛ این امر کی تحقق خواهد یافت؟‌.

حضرت(ع) فرمود: تعیین‌کنندگان وقت ظهور دروغ گویند؛ عجله‌کنندگان هلاک می‌شوند و کسانی که تسلیم هستند، نجات می‌یابند.

خود امام زمان(عج) در این باره فرموده‌اند: ظهور فرج، به اراده خداوند متعال بستگی دارد و کسانی که برای ظهور وقت تعیین می‌کنند، دروغگو هستند.

بنابراین هیچ کس نمی‌تواند زمان ظهور را پیش‌بینی کند، البته ما باید همیشه و در هر لحظه منتظر ظهور باشیم و از عجله، تعیین وقت و گوش سپردن به سخن کسانی که وقت مشخص می‌کنند، بپرهیزیم و همواره تسلیم امر خداوند باشیم.

*آیا ظهور نزدیک است؟
در این که ما در دوره آخر‌الزمان به سر می‌بریم، تردید نداریم؛ اما در چه مقطعی از آخرالزمان، معلوم نیست و تحقق نشانه‌های عمومی ظهور، دلیل بر تحقق شرایط ظهور نیست؛ زیرا در نشانه‌های عمومی، چون علایم، غیر حتمی و دارای مراتب‌اند، احتمال‌های دیگری هم وجود دارد، امیدواریم که ان‌شاءالله ظهور حضرت نزدیک باشد.

*آیا امام زمان(عج) جمعه ظهور می‌کند؟
روز جمعه از چند جهت اختصاص به امام زمان(عج) دارد: ‌یکی آنکه ولادت حضرت در آن روز بوده و دیگر آن که ظهور آن حضرت در روز جمعه خواهد بود، ولی وقوع ظهور در روز جمعه امری قطعی نیست؛ اگر چه طبق بعضی از روایات، ظهور در روز جمعه خواهد بود.

*چرا امام زمان(عج) در روز جمعه ظهور می‌کنند؟
اولاً، حکمت بعضی مسائل برای ما روشن نیست و ممکن است در آینده روشن شود.

ثانیاً، از نظر اسلامی، جمعه عید است و شرافت بسیاری دارد، از این جهت مناسبت دارد که ظهور مهدی(عج) که از اشرف حوادث عالم است، در چنین روز شریفی واقع شود، همان‌گونه که میلاد با سعادتش در جمعه واقع شده است، زیارت آن حضرت در روز جمعه مستحب به شمار می‌رود و سفارش شده است.

ثالثاً، مسئله وقوع ظهور در روز جمعه، امری قطعی و تغییرناپذیر نیست



:: برچسب‌ها: سخنان امام زمان(ارواحنا فداه) , ظهور , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : محمدرضا فاطمی نژاد
تاریخ : شنبه 6 تير 1394


http://www.hadithlib.com/guides/view/19/-%D9%82%D8%AF%D8%B3%DB%8C-(%D8%A7%D8%AD%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%AB-%D9%82%D8%AF%D8%B3%DB%8C) http://www.yareghaeb2.LXB.irچتروم مذهبی یا رغائب